در مشک نباشد چو سر زلف تو بویی
مه را نبود چون رخ زیبای تو رویی
کی دل بشکیبد ز سر زلف دلارام
چون صبر کند دیده ام از روی نکویی
صبرم تو مفرمای خدا را ز شب وصل
زان رو که دل و عشق تو سنگست و سبویی
اندر سر میدان غمت ای دل و دینم
عشق تو چو چوگان و دل خسته چو گویی
هر چند جفا بر من دلداده پسندی
دل کم نکند از غم عشقت سر مویی
سرگشته دوان در طلبت سرو روانم
باشد که بیابم ز سر زلف تو بویی
گرچه شب وصل تو به عالم نتوان یافت
غافل نتوان بود چنین از تک و پویی
بر حال من خسته ترحم ننمایی
آن دل نتوان گفت بود آهن و رویی
از آب دو چشمم چو جهان خرّم و سبزست
یک لحظه بیا بر سر کشت و لب جویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف معشوق میپردازد و به زیبایی و جذبه او اشاره میکند. او از دلشکستگی و عشق عمیق خود به معشوق میگوید و بیان میکند که هرچند رنج و جفا از جانب معشوق متوجه اوست، اما عشقش کمتر نمیشود. شاعر در جستجوی بویی از زلف معشوق است و به شدت به وصال او yearning دارد. همچنین، او از حال خسته و رنجور خود میگوید و از معشوق میخواهد که بر حالش رحم کند. در نهایت، شاعر به زیبایی و سرسبزی عشقش اشاره میکند و از معشوق میخواهد که لحظهای به او توجه کند.
هوش مصنوعی: نتیجه میگیرد که هیچ چیز نمیتواند بویی به شیرینی و زیبایی موهای تو داشته باشد، و چهرهای به زیبایی روی تو پیدا نمیشود، حتی در ماه.
هوش مصنوعی: کدام دل میتواند از زیبایی موهای دلربا خالی بماند؟ چگونه میتوان صبر کرد در حالی که چشمانم دائم به روی زیبایی توست؟
هوش مصنوعی: با صبرم، خدا را آزمایش نکن، چون در شب وصالت، دل و عشق تو سخت و سنگی است و مانند کوزهای میماند.
هوش مصنوعی: در فضای پر از عشق و غم، دل و دین من به عشق تو مشغول است و حالتی مانند گوی چوگان دارد که در میدان میچرخد و دل من خسته و ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: هرچند که تو با من بدی میکنی و رفتار ناخوشایندی داری، اما این از درد و غم عشق تو کم نمیکند، حتی به اندازه یک تار موی.
هوش مصنوعی: سرگشته و حیران در جستجوی تو هستم، چون این دلم میخواهد که از موهایت بوی خوشی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: با اینکه نمیتوان در عالم به وصال تو دست یافت، اما نمیتوان نسبت به این عشق و تلاش برای رسیدن به تو غافل بود.
هوش مصنوعی: بر حال من که خستهام، ترحم نکن. آن دلی که داشت، نمیتوان گفت که هم آهنین بوده و هم زیبا.
هوش مصنوعی: از اشکهای من مانند جهانی سرشار از شادابی و سبزی است. یک لحظه بیا و کنار مزرعه و لب جوی آب بایست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ملک ترا عرصهٔ عالم سرکویی
از ملک تو تا ملک سلیمان سرمویی
بیموکب جاه تو فلک بیهده تازی
با حجت عدل تو ستم بیهده گویی
خاقانت نخوام که سزاوار خطابت
[...]
گر با تو زبانی شودم هر سر موئی
وز جور تو نالم به تو بر هر سر کوئی
از ناز و جفا هم نکنی یک سرمو کم
وز ناله من در تو نگیرد سرموئی
در حسن تمامی و دل افروز و منم نیز
[...]
ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
[...]
ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی
ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
شوق تو ز بس جامه که بر ما بدرانید
نی کهنه رها کرد که پوشیم و نه نویی
از بادهٔ وصل تو روا نیست که دارد
[...]
ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سرّیست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.