گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

دلا در عشق بازی نیک مردی

چرا از غم چنین با آه و دردی

مگر هجران تو را از پا درآورد

که با چشم پر آب و روی زردی

نه شرطی کرده بودی با من ای دل

که گرد کوی مهرویان نگردی

به قول خود وفا ننمودی آخر

چنینم زار و دشمن کام کردی

به خاک ره نشستم زآتش دل

به هجران آب روی ما ببردی

چو از وصلش نگشتم یک زمان شاد

چرا ما را به دست غم سپردی

نگارینا جهان بی تو نخواهم

که هم دردی و هم درمان دردی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode