گر مرا با درد عشقت چاره بودی خوش بدی
ور شب وصل بتان همواره بودی خوش بدی
دستگیرم گر بدی وصل رخت در پیش ما
گر شب هجران تو آواره بودی خوش بدی
سرو بستان را بود میلی خرامان سوی ما
میل تو گر سوی این بیچاره بودی خوش بدی
شاد می دارد خیال وصل او ما را ولی
بر غم دلدار اگر غمخواره بودی خوش بدی
گر شب وصلت بدیدی صبح بر بستی نقاب
پرده هجران تو گر پاره بودی خوش بدی
زهره گفتن ندارم راز خود را در جهان
ای دریغا گر مرا این چاره بودی خوش بدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم عشق خود سخن میگوید و آرزو میکند که اگر در ارتباط با معشوقش چارهای بود، اوضاع بهتر میشد. او از شبهای وصال و جدایی یاد میکند و میگوید در صورت وجود وصال، خوشحالتر میبود. شاعر همچنین اشاره میکند که خیال وصال او را شاد میکند اما در واقع غم معشوق بر او سایه افکنده است. او از نامیدیاش در ابراز احساساتش و درد ناشی از جدایی صحبت میکند و در نهایت میگوید که ای کاش راه حلی برای این مشکل وجود داشت تا حالش بهتر شود.
هوش مصنوعی: اگر تو راهی برای تسکین درد عشق تو داشتی، خوشحال بودم. و اگر شب وصال معشوقان همیشه ادامه داشت، باز هم خوشحال بودم.
هوش مصنوعی: اگر تو به ما بپیوندی، حتی اگر در شب جدایی دلتنگ باشی، این برای ما خوشایند خواهد بود.
هوش مصنوعی: سروی که در باغ است، تمایل دارد با نرمی به سمت ما بیاید. اگر تمایل تو هم به سمت این بیچاره بودی، همهچیز خوب بود.
هوش مصنوعی: خود خیال وصال محبوب ما را شاد میکند، اما اگر دلی داشتیم که غم عشق را تحمل کند، آن وقت خوشحالتر میشدیم.
هوش مصنوعی: اگر شب وصالت را میدیدی، صبح با کنار زدن پردهی جداییات، به خوشی میرسیدی.
هوش مصنوعی: زهره نمیتواند راز خود را در دنیا بگوید و افسوس که اگر راهی برای بیان آن داشت، احساس خوبی پیدا میکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.