گنجور

 
جهان ملک خاتون

دو دیده بر سر راهت نهاده ام بازآی

بلا و غصّه ازین بیش بر جهان مفزای

بگیر دست ضعیفم به وصل خویش شبی

مبر چو گیسوی پرتاب خویشتن در پای

اگرچه عهد ببستی ولی یقینم بود

که هر سخن که بگویی نیاوری بر جای

بیا و یک نظر از روی مهر با ما کن

که هست روی چو خورشید تو جهان آرای

قسم به چشم چو آهوی تو که سرمستم

به بوی آن دو سر زلف شوخ غالیه سای

به روی و موی تو آنگه به طاق ابرویت

به بوس آن دو لب لعل و شهد شکرخای

گر از فراق تو جانم به لب رسید از غم

ز روی لطف ترحّم کن و شبی بازآی

که تا به دیده تحقیق بنگری در ما

که بی تو چون بگدازم به هجر جان فرسای

ز دست روز فراقت چو چنگ بخروشم

به حسرت شب وصلت ز ناله ام چون نای

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

سپید برف برآمد به کوهسار سیاه

و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای

و آن کجا بگوارید ناگوار شده‌ست

و آن کجا نگزایست گشت زود گزای

عنصری

چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای

مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای

بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست

بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای

بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق

[...]

فرخی سیستانی

همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای

نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای

غذای روح سماعست و آن شخص نبید

خوشا نبید کهن با سماع طبع گشای

نبید تلخ و سماع حزین و روی نکو

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
قطران تبریزی

دلم بدیگر جای و تنم بدیگر جای

تنم بغربت و دل با تو مانده اندر وای

بلای تن ز دلم هست کاشکی همه سال

تنم بنزد تو بودی و دل بدیگر جای

دعا کنم بخدای جهان همه شب و روز

[...]

سنایی

به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم

نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای

دو پای دارم چار دگر بباید از آنک

به هفت کشور نتوان رسید بی‌شش پای

چنان زندگانی کن ای نیک رای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه