دو دیده بر سر راهت نهاده ام بازآی
بلا و غصّه ازین بیش بر جهان مفزای
بگیر دست ضعیفم به وصل خویش شبی
مبر چو گیسوی پرتاب خویشتن در پای
اگرچه عهد ببستی ولی یقینم بود
که هر سخن که بگویی نیاوری بر جای
بیا و یک نظر از روی مهر با ما کن
که هست روی چو خورشید تو جهان آرای
قسم به چشم چو آهوی تو که سرمستم
به بوی آن دو سر زلف شوخ غالیه سای
به روی و موی تو آنگه به طاق ابرویت
به بوس آن دو لب لعل و شهد شکرخای
گر از فراق تو جانم به لب رسید از غم
ز روی لطف ترحّم کن و شبی بازآی
که تا به دیده تحقیق بنگری در ما
که بی تو چون بگدازم به هجر جان فرسای
ز دست روز فراقت چو چنگ بخروشم
به حسرت شب وصلت ز ناله ام چون نای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با طلب دیدار معشوق به او خطاب میکند و از او میخواهد که دوباره بازگردد. او به غم و رنجی که از نداشتن معشوق به دل دارد، اشاره میکند و از او میخواهد که دستش را بگیرد و به وصالش برساند. شاعر همچنین از عهد و پیمانهایی که بینشان وجود دارد سخن میگوید و اعتقاد دارد که معشوق نتوانسته به قولهایش عمل کند. او از زیباییهای معشوق، مانند چهره و موهایش، سخن میگوید و احساسات عمیقش را نسبت به او بیان میکند. در نهایت، شاعر از معشوق میطلبد که در برابر غم فراق، به او ترحم کند و یک شب دوباره نزد او بازگردد.
هوش مصنوعی: دو چشم خود را بر سر راه تو گذاشتهام، پس برگرد و دیگر بر این دنیا غم و درد را افزون نکن.
هوش مصنوعی: دست ناتوانم را بگیر و با خودت به وصالت ببر، اما شبی مرا رها نکن، چون گیسوانی که به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه قول داده بودی، اما من مطمئن بودم که هر چیزی که بگویی، در عمل به آن عمل نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: بیایید یک بار با نگاه محبتآمیزی به ما توجه کنید، زیرا چهرهتان همچون خورشید، جهان را تزیین میکند.
هوش مصنوعی: به چشمان زیبا و جذاب تو قسم میخورم که به خاطر بوی خوش و دلچسب دو طرف موهای شگفتانگیزت، به شدت سرخوش و مدهوش هستم.
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت چهرهات، و همچنین به خوشحالی و دلنشینی ابروهایت، من به بوسیدن آن دو لب سرخ و شیرین تو تمایل دارم.
هوش مصنوعی: اگر درد جدایی تو جانم را به لب رسانده، از روی محبت و رحمت، بر من نظر کن و شبی دوباره به سوی من برگرد.
هوش مصنوعی: اگر با نگاهی دقیق به ما بنگری، خواهی دید که بدون تو چگونه در دوری تو، جانم به شدت رنج میکشد و ذرهذره تحلیل میرود.
هوش مصنوعی: از دست روزهایی که دوریات را تحمل میکنم، مانند چنگی به شدت مینوازم و در حسرت شب وصالت، نالهام به گونهای است که مانند نای موسیقی به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپید برف برآمد به کوهسار سیاه
و چون درونه شد آن سرو بوستان آرای
و آن کجا بگوارید ناگوار شدهست
و آن کجا نگزایست گشت زود گزای
چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای
مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای
بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست
بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای
بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق
[...]
همی سراید چنگ آن نگار چنگسرای
نبید باید و خالی ز گفتگوی سرای
غذای روح سماعست و آن شخص نبید
خوشا نبید کهن با سماع طبع گشای
نبید تلخ و سماع حزین و روی نکو
[...]
دلم بدیگر جای و تنم بدیگر جای
تنم بغربت و دل با تو مانده اندر وای
بلای تن ز دلم هست کاشکی همه سال
تنم بنزد تو بودی و دل بدیگر جای
دعا کنم بخدای جهان همه شب و روز
[...]
به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم
نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بیشش پای
چنان زندگانی کن ای نیک رای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.