ای عارض زیبای تو نازک تر از برگ سمن
وی قد جان آرای تو رعناتر از سرو چمن
من در فراق روی گل فریادخوان چون عندلیب
تا کی چنین فارغ دلی از ناله و فریاد من
هر چند دوری از وفا فکری کن از روز جزا
زین بیشتر تیر جفا بر جان مهجوران مزن
از شرم آن لعل لبان هر صبحدم در بوستان
نبود عجب ای دوستان گر غنچه نگشاید دهن
گر حال من در هجر تو زین پس چنین خواهد گذشت
جانا نمی خواهم دگر بی وصل تو جان در بدن
گر بوی لطفت ای صنم روزی به خاکم بگذرد
حقّا که از شوقت به خود چون حلّه گردانم کفن
ای سرو سیم اندام ما بخرام با ما تا کنم
ایثار خاک مقدمت بود و وجود خویشتن
یعقوب محنت دیده ی ما را امیدست تا مگر
از لطف باد صبحدم بویی رسد از پیرهن
تا کی زنی بر جان من تیغ جفا مردی بود؟
کاندر جهان مردمی مردی بود کمتر ز زن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر عشق و longing نسبت به معشوق را به تصویر میکشد. شاعر از زیباییهای معشوق، مانند نازکی و جذابیتش در مقایسه با طبیعت، صحبت میکند و حسرت خود را از دوری از او بیان میکند. او در نالههایش به شوق وصال و درد فراق اشاره دارد و از معشوق میخواهد تا به او توجه کند و دردهایش را کم کند. شاعر همچنین به زشتی و سختی روزگار اشاره میکند و در نهایت ابراز میکند که حاضر است جانش را فدای عشق معشوق کند. در این شعر، عشق و دلتنگی عمیق حس میشود و شاعر در جستجوی یک تماس و وصال دوباره با محبوبش است.
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو به قدری لطیف است که از برگ سمن هم نازکتر میباشد و قامت دلربای تو هم زیباتر از درخت سرو در باغ است.
هوش مصنوعی: من در دوری از چهره زیبای تو مثل بلبل مینالم و میزنم فریاد. چه مدت میتوانم اینگونه بیخیال و بیتوجه به نالههای خودم زندگی کنم؟
هوش مصنوعی: هرچند که از وفا دوری، اما به روز جزا فکر کن و بدان که نباید بیش از این بر دل بیکسان تیر جفا بزنید.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم زیبایی لبهای آن شخص، در صبحگاه در باغ خبری از گلها نیست. دوستان، تعجب نکنید اگر غنچهها باز نشوند و دهان خود را بگشایند.
هوش مصنوعی: اگر حال من در غیبت تو به همین شکل ادامه پیدا کند، عزیزم، دیگر نمیخواهم که زندگیام با وجود تو، جان داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر روزی بوی محبت تو، ای معشوق، به من برسد، حقیقتاً از شدت عشق به تو، مانند کفنی که دور خود میپیچند، به دور خود میپیچم.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا و خوش قامت، با ما همراه باش و به طرز دلنشینی به رقص درآ. من میخواهم در راه تو فدای تو شوم و خاک پای تو را بر سر نهم و وجود خود را به تو تقدیم کنم.
هوش مصنوعی: یعقوب که دچار زحمت و مشکل است، به امید آن است که شاید با آغاز صبح، بویی خوش از پیراهن عزیزش به او برسد.
هوش مصنوعی: چقدر باید به من آسیب برسانی؟ مگر در دنیا مردی هست که بدیاش از بدی یک زن بیشتر باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گلبن نوان اندر چمن عریان چو پیش بت شمن
نه یاسمین و نه سمن نه سوسن و نه نسترن
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
[...]
از غرب سوی شرق زن بد خواه را بر فرق زن
بر فرق او چون برق زن مگذار ازو نام و نشان»
کز باده می زاید فرح
در سینه غمگین من
هایل هیونی تیز دو، اندک خور بسیار رو
از آهوان برده گرو در پویه و در تاختن
هامون گذاری کوه وش، دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش، هر روز تا شب خارکن
چون باد و چون آب روان در دشت و در وادی دوان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.