دل ضعیف مرا در دو زلف خود جا کن
نشیمنیش خدا را به زلف شیدا کن
طبیب گشت ملول از من ضعیف نحیف
بیا و یک دمش از وصل خود مداوا کن
دلم به دست جفا دادی و نبخشودی
به عذرهای گذشته یکی مدارا کن
در وصال ببستی ز روی ما ز چه روی
چو حلقه سر به درت می زنیم در وا کن
مدار نور دریغ از دلم چو آئینه
بیا و رخ به رخ دلبر مه آسا کن
شرابخانه امید دل خراب از غم
ز دولت شب وصلت بیا و احیا کن
بیا که دور ز رویت جهان نمی بینم
به ماه روی خودم هر دو دیده بینا کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد و رنج دل نویسنده اشاره دارد. او از محبوبش میخواهد که دل ضعیفش را در زلفهای زیبایش جا دهد و با وجود بیمار شدنش از عشق، او را مداوا کند. شاعر از محبوبش میخواهد که با مهربانی و گذشت، دلش را تسکین دهد و به وصالشان پایان بخشید. با استفاده از تصاویر زیبا مانند حلقه و آینه، او به شدت آرزوی حضور محبوب را داشته و خواهان ارتباط نزدیک است. همچنین به امید و شادی در کنار محبوب اشاره کرده و از او میخواهد که زندگیاش را با حضورش احیا کند.
هوش مصنوعی: دل ناتوانم را در دو زلف خود قرار بده و برایش محلی بساز تا به خاطر عاشقیت آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: پزشک از حال من که ضعیف و نحیف هستم، خسته شده است. بیا و با یک لحظه وصالت، من را درمان کن.
هوش مصنوعی: دل من را با بیمهری و رفتار نادرست خود آزردی و هیچگاه به بهانههای قبلیام توجه نکردی. حالا کمی مرا تحمل کن و با من مدارا کن.
هوش مصنوعی: در هنگام ملاقات، به خاطر چه چیزی از ما رو برگرداندی؟ وقتی که ما مانند حلقهای به در تو میکوبیم، در را باز کن.
هوش مصنوعی: ای دل، مانند آئینه نور را از خود دریغ نکن و بیا تا با چهرهای زیبا و دلربا، به ملاقات من بیایی.
هوش مصنوعی: محل نوشیدن امید، دل را از غم وصال شب زندگی مشترک خراب کرده است. بیا و دوباره زندهام کن.
هوش مصنوعی: بیایید که وقتی از چهرهات دور هستم، دنیا را نمیبینم. پس به من نگاه کن و چهرهات را به من نشان بده تا هر دو چشمم را بینا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا و دیده جانم به وصل بینا کن
به بوی زلف خودم دلبرا توانا کن
به روی چون گلت ای گلعذار سیم اندام
زبان بلبل جان را به طبع گویا کن
چو بسته ام دل خود را به زلف سرکش تو
[...]
نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن
شکسته قلم صنع را تماشا کن
مشو غبار دل خلق چون کتابت خشک
به اهل عشق در ایام خط مدارا کن
پیاله از قدح لاله می توان کردن
[...]
عمو به حالت من چشم مرحمت واکن
بیا و قاسم دلخسته را تماشا کن
گرفته تنگ به حالم سپاه سنگین دل
نظر به قاسم و سپر هجوم اعدا کن
به جز تو هیچ کس اندر غم یتیمان نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.