روی بنمای که پیشت به نیاز آمده ایم
در جهان جز غم تو از همه باز آمده ایم
طاق ابروی تو محراب دل و جان منست
زان به اخلاص دل آنجا به نیاز آمده ایم
قلب راه غم عشقم ز سر صدق و صفا
بر سر آتش هجران به گداز آمده ایم
گفتمش سرو صفت سوی من خسته خرام
گفت آهسته توان کز سر ناز آمده ایم
از جفا رفتم از این در بگشا بر رویم
از در مسکنت ای دوست چو باز آمده ایم
همه شب شمع صفت پیش رخت می سوزم
تا به روز از چه بگو بر سر گاز آمده ایم
سرو نازی به جهان بر قد تو می نازم
ناز کم کن به درت چون به نیاز آمده ایم
گرچه گنجشک ضعیفم هوس عشقم نیست
به هوای سر کوی تو چو باز آمده ایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما ما ز ره دور و دراز آمدهایم
بهسر کوی تو با درد و نیاز آمدهایم
گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم
مست و آشفته به نزدیک تو بازآمدهایم
آمدستیم خریدار می و رود و سرود
[...]
ما بدرگاه تو از کوی نیاز آمده ایم
بهوایت زره دور و دراز آمده ایم
قدحی آب که بر آتش ما افشاند
که درین بادیه با سوز و گداز آمده ایم
بینوا گرد عراق ارچه بسی گردیدیم
[...]
تا به سودای تو از راه دراز آمدهایم
ناز میکن که به صد گونه نیاز آمدهایم
نازنینی تو اگر ناز کنی میرسدت
ما گدایان به نیاز از پی ناز آمدهایم
از غمت سوخته و طالب درمان نشده
[...]
بینیازی تو و ما بهر نیاز آمدهایم
رفته بودیم ز کوی تو و باز آمدهایم
روی دل در طرف زاویهٔ تحقیق است
ما بر این رو[ی] نه بر وجه مجاز آمدهایم
دوش الطاف تو چون بندهنوازی میکرد
[...]
ما بسی مرحله دور و دراز آمده ایم
تا کنون بر در اینخانه فراز آمده ایم
در این خانه مبندید به رخساره ما
که بدین در زره عجز و نیاز آمده ایم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.