روی بنمای که پیشت به نیاز آمدهایم
در جهان جز غم تو از همه باز آمدهایم
طاق ابروی تو محراب دل و جان منست
زان به اخلاص دل آنجا به نیاز آمدهایم
قلب راه غم عشقم ز سر صدق و صفا
بر سر آتش هجران به گداز آمدهایم
گفتمش سرو صفت سوی من خسته خرام
گفت آهسته توان کز سر ناز آمدهایم
از جفا رفتم از این در بگشا بر رویم
از در مسکنت ای دوست چو باز آمدهایم
همه شب شمع صفت پیش رخت میسوزم
تا به روز از چه بگو بر سر گاز آمدهایم
سرو نازی به جهان بر قد تو مینازم
ناز کم کن، به درت چون به نیاز آمدهایم
گرچه گنجشک ضعیفم هوس عشقم نیست
به هوای سر کوی تو چو باز آمدهایم