تا کی زنی ز تیغ جفا نیش بر دلم
تا من مگر ز مهر و وفای تو بگسلم
جان و جهان فدای غمش کرده ام ولی
جز آه و ناله نیست ز دلدار حاصلم
گر دوست غافلست ز احوال زار من
ای دل گمان مبر که من از دوست غافلم
چندان به شیب خاک بگریم که اشک من
مهر گیاه دوست برویاند از گلم
من بر جبین جان بنهم داغ بندگیش
دلبر نمی نهد بجز از داغ بر دلم
از چشم شوخ تو همه شب مست و بی خودم
وز زلف سرکشت همه شب در سلاسلم
گویم که ترک عشق تو گویم ولی چه سود
فی الحال آمدی و نشستی مقابلم
گفتند جان ستان و غمش در عوض بده
گفتم برو برو نه بدین نوع جاهلم
مشکل به سر رود ز غمت عمر من بیا
باشد که حل شود ز وصال تو مشکلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق سخن میگوید. او به شدت از ظلم و بیتوجهی معشوقش رنج میبرد و به دنبال وفا و محبت اوست. با وجود اینکه تمام وجودش را فدای عشقش کرده، فقط ناله و آه نصیبش شده است. او تأکید میکند که اگرچه دوستش از حال او غافل است، اما او هرگز از محبتش غافل نبوده است. شاعر در نهایت به تکرار درد عشق و آرزوی وصال معشوق اشاره میکند و امیدوار است که عشقش بتواند مشکلاتش را حل کند.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی با ظلم و ستمات به دل من آسیب برسانی؟ آیا من باید انتظار داشته باشم که عشق و وفای تو را ترک کنم؟
هوش مصنوعی: من زندگیام و همه چیزم را فدای غمش کردهام، اما از دلبر هیچ چیزی جز آه و ناله نصیبم نشده است.
هوش مصنوعی: اگر دوست از حال نابسامان من بیخبر است، ای دل، نپندار که من از حال او بیخبرم.
هوش مصنوعی: من آنقدر برای خاک گریه میکنم که اشکهایم باعث رشد گیاه دوستی از درون گل من شود.
هوش مصنوعی: من به پیشانی خود نشان بندگی برای معشوق میگذارم، ولی او تنها داغ عشق را بر دل من میگذارد.
هوش مصنوعی: چشمهای شیطنتآمیز تو باعث میشود که تمام شب را در حال خوابی عمیق و سرمستی بگذرانم، و موهای پریشان تو هم مرا به دنیای دیگری میکشاند.
هوش مصنوعی: میگویم که از عشق تو دست کشیدهام، اما چه فایده؟ اکنون که آمدی و مقابلم نشستی.
هوش مصنوعی: گفتند اگر زندگی و شادیات را به خاطر غمش بدهی، خوب است. من پاسخ دادم که نه، من اینگونه جاهل و نادان نیستم که جانم را به خاطر غمش بگذارم.
هوش مصنوعی: زندگی من به خاطر غم تو دچار مشکل شده است، بیا و حضور تو ممکن است که این مشکلات را برطرف کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بار هجر می کشم و ناقه محملم
برگیر ساربان نفسی باری از دلم
طوفان آب دیده گر از این صفت رود
زین پس مگر سفینه رساند به منزلم
با درد خود مرا بگذارید و بگذرید
[...]
روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم
وز زلف سرکشت همه سوداست حاصلم
گشتم غریق بحر غم و در تعجبم
گر لطف بیکران نکشیدی بساحلم
فکر دقیق من بمیان تو ره نبرد
[...]
دایم تویی مقابل آیینه دلم
تو در دلی ولی ز تو من سخت غافلم
قطع نظر ز دیدن روی تو چون کنم
چون هست روی تو همه دم در مقابلم
گر مایلم بغیر تو آن هم ز شوق تست
[...]
نالنده ام ز درد مگر بلبلم
جوشنده ام به حسن مگر شبنم گلم
گر نه قیامتم ز چه لبریز فتنه ام
ور نه ندامتم ز چه عین ناملم
دل موج خیز درد و جبین صاف از گره
[...]
روزی که ناخنی نزند عشق بر دلم
چون آتش فسرده و چون صید بسملم
صد برگ گل که جمع کنی غنچهای شود
آسان گره نخورده چنین، کار مشکلم
دارد ز بس که بر نظر پاکم اعتماد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.