دوش می رفت دوش بر دوشم
زد بطر آن مه کله پوشم
صبحگاهش به خواب می دیدم
که به ناز آمدی در آغوشم
آن چنان بی خبر شدم در خواب
که هنوز از خیال مدهوشم
چه می است اینکه عشق او در داد
که به بویی ز دل بشد هوشم
گر مرا یاد ناوری هرگز
نشود یاد تو فراموشم
چند مهرت نهان کنم از خلق
چند آتش به زیر نی پوشم
گر بدانی که در غم هجرت
چه قدح های زهر می نوشم
هم ترّحم کنی به حال جهان
نکنی عاقبت فراموشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه از عقل دیده پرهوشم
پیش چشم تو حلقه در گوشم
با شبیخون ماه چون کوشم
آفتابی به ذره چون پوشم
روز و شب درد درد مینوشم
در خروشم، اگر چه خاموشم
عزم دارم که شقه ای پوشم
گوشه ای گیرم و در آن کوشم
بعد ازین چون قلم به سر کوشم
جامهٔ کاغذین فروپوشم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.