ای لعل دلپذیر تو سرمایه حیات
ای روی بی نظیر تو خورشید کائنات
رفتی ز پیش دیده و مردم ز هجر تو
آری فراق روح بود موجب ممات
چندان گرفت آتش عشقت دلم که شد
با دل بلای عشق تو بس خوشتر از نجات
از عشق تست درد خوش آینده چون دوا
وز دست تست زهر گوارنده چون نبات
در آرزوی دیدن رویت همی شود
هر دم ز چشمه های دو چشمم روان فرات
چشم مودت از تو ندارم از آنکه تو
چون دهر بیوفائی و چون عمر بی ثبات
بوی وفا رسد بمشام وصال من
گر بگذری بتربت من از پس وفات
تا چند از فراق تو سوزد دل حسین
ای سرو ماه پیکر و حور ملک صفات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دلتنگی صحبت میکند. شاعر به محبوبش که نماد زندگی و زیبایی است، اشاره میکند و بیان میدارد که جدایی از او موجب درد و مرگ روحش شده است. او از شدت عشقش میگوید که با وجود درد، این عشق از نجات برایش گرانبهاتر است. شاعر در آرزوی دیدار محبوب بوده و میگوید که وفا و ثباتی در عشق او وجود ندارد. او از سوز دل خود به خاطر فراق محبوبش شکایت میکند و به زیباییهای او اشاره دارد. شعر در نهایت نشاندهندهی عمیقترین احساسات انسانی نسبت به عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: ای لعل زیبا، تو بزرگترین ثروت زندگی من هستی و ای چهره بینظیر تو مانند خورشید جهان هستی.
هوش مصنوعی: وقتی که تو از پیش چشمم رفتی، مردم به خاطر دوری تو از زندگی سیر میشوند. جدایی از تو همچون مرگ روح است.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر در دل من شعلهور شد که حالا حتی درد و بلای ناشی از این عشق را بر نجات و آرامش ترجیح میدهم.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند دوایی است که دردها و رنجها را به آیندهای خوش تبدیل میکند. همچنین زهر گرانی که از دست تو میریزد، به مانند خوراک شیرینی است که قابل تحمل و خوشایند میشود.
هوش مصنوعی: هر لحظه از چشمانم اشکهایی همچون آب فرات به خاطر آرزوی دیدن چهرهات جاری میشود.
هوش مصنوعی: چشم دوستی و محبت از تو ندارم، زیرا تو مانند روزگار ناامید و بیوفایی و مانند عمر، ناپایدار و بیثبات هستی.
هوش مصنوعی: اگر بوی وفا به مشامم برسد و تو از روی قبرم گذر کنی، پس از فوت من، نشان از ارتباطی است که با من داشتی.
هوش مصنوعی: دل حسین تا کی باید به خاطر دوری تو بسوزد، ای سرو بلند و زیبا که همچون ماه میدرخشی و صفات ملکوتی داری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روز عید خلق وز خلق را نجات
بر تو بخیر باد و سعادت شب برات
باشد بلی بخیر و سعادت برات تو
چون خلق را زعدل تو باشد زغم نجات
در دیده مروت و اندر تن خرد
[...]
جبار عرش و فرش و قدیم صفات و ذات
معبود مملکت ملک کون و کاینات
ذاتی قدیم بوده ولیکن نه از قدم
حیی همیشه زنده ولیکن نه از حیات
بر آسمان چو مشعله از قدرتش نجوم
[...]
هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات
کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
بر زایران نگشت گشاده در عطا
بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک
[...]
یک بوسه زان دو شکَرِ شیرین تر از نبات
ارزد به نزد من به همه ملکِ کاینات
خضر از کجا و خطِّ غبار تو از کجا
یک بوسه از لب تو و صد چشمه ی حیات
خواهد که احتراز کند از بلا خرد
[...]
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.