جان و جهان فدایت ای آنکه به ز جانی
ذوقی است جان سپردن چون جان تو می ستانی
مردن بداغ دردت عیش است بی نهایت
گشتن قتیل عشقت عمریست جاودانی
از حال مست این ره هشیار نیست آگه
ساقی بیار جامی زان باده ای که دانی
چون گریه دو چشمم غماز حال من شد
نشگفت اگر بماند راز دلم نهانی
بی همدمان یکدل از زندگی چه حاصل
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
گر دوست جوئی ای دل از خویش بی نشان شو
تا زو نشان بیابی در عین بی نشانی
ایمرغ سدره منزل بگشای بال و بر پر
زین خارزار صورت در گلشن معانی
یارب چه عیش باشد در گلشنی نشستن
کایمن بود بهارش از آفت خزانی
بر تخت ملک سرمد دارد حسین مسند
گر بگذرد چه نقصان زین خاکدان فانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی است و به لذتهای ناشی از عشق و مرگ اشاره میکند. شاعر بیان میکند که جان سپردن در عشق میتواند یک نوع خرسندی بیپایان باشد و اینکه زندگی بدون دوست و همدل، معنایی ندارد. همچنین، از کوشش برای یافتن دوست و دلخوشی در غیاب او سخن میگوید. شاعر به زیبایی و معانی عمیق زندگی از طریق عشق و دوستی اشاره میکند و در نهایت به عظمت حضرت حسین و جایگاه او در عالم میپردازد.
هوش مصنوعی: عشق و زندگیام فدای تو باد، ای کسی که جانی شیرینتر از خود زندگی داری. جان دادن در مقابل تو برایم مانند جان دادن به تو است.
هوش مصنوعی: مرده به خاطر درد عشق تو، زندگی را زیبا و بیپایان میبیند و کشته شدن به خاطر عشق تو، همچنان جاودانه و پایدار است.
هوش مصنوعی: من در حال مستی هیچ درکی از وضعیت خود ندارم؛ ای ساقی، جامی بیاور از آن شرابی که تو بهتر از من میدانی.
هوش مصنوعی: چون اشکهای من نشاندهندهٔ حال و روز من شده است، عجیب نیست اگر راز دل و احساساتم برای مدت طولانی پنهان بماند.
هوش مصنوعی: زندگی بدون همراز و همدل چه فایدهای دارد؟ زندگی با دوست و رفیق، لذت و شور بیشتری به همراه دارد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دوست هستی، باید از خودت دل بکن و خود را فراموش کنی. تنها در این صورت است که میتوانی نشانهای از دوست را بیابی، حتی وقتی که خود را گم کردهای.
هوش مصنوعی: ای پرنده، درخت سدره را برای خود باز کن و با بالها و پرهای زیبایت، از این دشت پر از خار به گلستان مفاهیم پرواز کن.
هوش مصنوعی: ای خدای من، چه لذتی میتواند در نشستن در باغ باشد وقتی که فصل بهار او از سرما و آفت پاییزی به دور است؟
هوش مصنوعی: حسین بر تخت سلطنت جاویدان نشسته است، اگر هم از این دنیای فانی برود، هیچ کمبودی نخواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
همین شعر » بیت ۵
بی همدمان یکدل از زندگی چه حاصل
ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.