ساقی بیار جامی زان باده شبانه
عشاق را نوا ده مطرب بیک ترانه
گفتا نیارمت می تا تو بها نیاری
آن می بها ندارد جانا مکن بهانه
تا طایران قدسی گردند صید عشقت
از خط و خال خوبان آورده دام و دانه
ای نازنین عالم میکش نیاز ما را
کاندر ره تو مردن عمریست جاودانه
این عشق شورانگیز چون آشنا کند عقل
بی آشنا شوی تو در بحر بیکرانه
ای از زمان منزه ای از زمین مبرا
هم فتنه زمینی هم آفت زمانه
گر لب بر آستینت نتوان نهاد باری
اینم نه بس که یابم باری بر آستانه
از طره تو موئی تا در کف من آمد
شد شاخ شاخ جانم از دست غم چو شانه
تا کی اسیر دشمن گردد حسین بیدل
داری هوای یاری با این شکسته یا نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و شوق اشاره دارد و از ساقی درخواست میکند که جامی از می بیاورد تا عشاق را شاد کند. شاعر به عشق و زیبایی میپردازد و میگوید که اگر میخواهد از عشق بهرهمند شود، نباید بهانهتراشی کند. او به قدرت عشق اشاره میکند و اینکه چگونه میتواند انسان را به اوج برساند. همچنین شاعر به ناز و زیبایی معشوقهاش اشاره کرده و از او میخواهد که نیاز و شوق او را برطرف کند. در نهایت، او به حسرت و دلتنگی خود برای وصال معشوقهاش اشاره میکند و از ایستادگی در مقابل مشکلات و فتنههای زمان صحبت میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بپیمای جامی از آن شراب شبانه که دل عاشقان را سرمست کند و مطرب نیز با یک آواز، آنها را خوشحال سازد.
هوش مصنوعی: او گفت: من برای تو می نخواهم بیاورم، چون تو ارزش آن را نمیدانی. این می بیارزش است، پس بیخود بهانهگیری نکن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پرندگان آسمانی گرفتار عشق تو شوند، شکار عشق تو را با ویژگیهای زیبا و خارقالعاده به دام میاندازند.
هوش مصنوعی: ای عزیز و دلبر، به ما محبت کن و نیاز ما را برآورده ساز، زیرا در راه تو مردن، برای ما فرصتی جاودانه و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: این عشق شگفتانگیز، تو را به گونهای آشنا میکند که عقل و تفکر عادیات کنار میرود و در دنیای بینهایت و عمیق احساسات غرق میشوی.
هوش مصنوعی: ای کسی که از زمان و زمین پاک و منزه هستی، هم از فتنههای دنیوی و هم از آفات زمانی در امان هستی.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم لب به آستین تو بگذارم، این هم نه کافی است که در آستانه تو باشم.
هوش مصنوعی: موی تو که به دست من افتاده، باعث شده جانم مثل شاخوشانهای از غم پر شود.
هوش مصنوعی: چقدر دیگر حسین بیدل باید تحت فشار دشمن باشد؟ آیا با این حال هنوز منتظر یاری و کمک هستی یا نه؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در صومعه نگنجد، رند شرابخانه
عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟
ساقی، به یک کرشمه بشکن هزار توبه
بستان مرا ز من باز زان چشم جاودانه
تا وارهم ز هستی وز ننگ خودپرستی
[...]
دیدم نگار خود را میگشت گرد خانه
برداشته ربابی میزد یکی ترانه
با زخمه چو آتش میزد ترانه خوش
مست و خراب و دلکش از باده مغانه
در پرده عراقی میزد به نام ساقی
[...]
میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه
عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش
هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه
گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن
[...]
شمع فلک برآید با آتشین زبانه
ساقی نامسلمان درده می مغانه
کشتی من روان کن مانا کرانه یابم
دریای غم ندارد چون هیچ جا کرانه
چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده
[...]
مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه
جان را وحید کردی آخر بهر بهانه
شب بود قوت ما، روزست قدرت ما
ما مست جام عشقیم، از باده شبانه
رحمی کن،ای طبیبم، ای دلبر حبیبم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.