رضا دادم بعشق او اگر غارت کند جانم
که جان صد چو من بادا فدای عشق جانانم
بزخم عشق او سازم که زخمش مرهم جانست
بداغ درد او سازم که درد اوست درمانم
غمی کز عشق یار آید بشادی بر سرش گیرم
بهر چه دوست فرماید غلام بنده فرمانم
مرا همت چو طور آمد ارادت وادی اقدس
درخت آتشین عشقست و من موسی بن عمرانم
مرا همت چنان آمد که گر از تشنگی میرم
بمنت آب حیوان را ز دست خضر نستانم
مرا گویند کآرام دل از دیدار دیگر جو
معاذالله که در عالم دلارامی دگر دانم
ز روی پاکبازانش هنوزم خجلتی باشد
بگاه جلوه حسنش اگر صد جان برافشانم
مرا چون نیست کس محرم ز عشقش چون برآرم دم
چو دیوانه نمی یابم چرا زنجیر جنبانم
حسین از گفتگو بگذر مگو با کس حدیث او
که تا اسرار پنهانی بگوش تو فرو خوانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و ناب شاعر به معشوقش است. شاعر میگوید که میخواهد جان خود را فدای عشق معشوق کند و هر درد و زخم عشق او را با آغوش باز میپذیرد، زیرا این درد برای او درمانی است. او از غم و شادی عشق سخن میگوید و آماده است که در برابر هر خواستهای از معشوق تسلیم باشد. شاعر به عظمت عشق اشاره میکند و خود را در مقام کسی میبیند که برای معشوقش آماده هرگونه قربانیای است. در نهایت، او به رازهای عشق و خلسههای ناشی از آن اشاره دارد و میگوید که هیچ کس نمیتواند به عمق این عشق پی ببرد.
هوش مصنوعی: من به عشق او راضیام، حتی اگر جانم را برباید؛ چون جانهایی مانند من بسیارند و من جانم را فدای عشق محبوبم میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق او، زخمهایی که از عشقش خوردهام را تحمل میکنم، چون این زخمها به نوعی درمان روح من است. همچنین، دردی که از او دارم را میپذیرم، زیرا همین درد به من آرامش میبخشد و درمانم میشود.
هوش مصنوعی: اگر از عشق محبوب غم بیفایدهای به سرم آید، روی آن را به شادی تبدیل میکنم و هرچه دوست بخواهد انجام میدهم، چون بندهای هستم که از دستورات او پیروی میکنم.
هوش مصنوعی: اگر اراده و تلاشم به اندازه کوه طور باشد، در آن صورت، حوزهای که من در آن هستم، سرزمین مقدس عشق است که مانند درخت آتشین موسایی است. من هم همچون موسی بن عمران هستم که در این مسیر قرار دارم.
هوش مصنوعی: من آنقدر اراده دارم که حتی اگر از تشنگی بمیرم، هرگز آب حیات را از دست خضر نخواهم گرفت.
هوش مصنوعی: مرا میگویند که آرامش دل را باید از دیدن دیگران جستجو کنی، اما من از صمیم قلب میدانم که در این دنیا آرامشی جز آنچه دارم نیست.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهره کسانی که پاک و بیآلایش هستند، هنوز هم شرمندهام؛ حتی اگر چند بار جانم را هم فدای زیباییاش کنم.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در کنارم نیست که راز عشقش را بفهمد، نمیدانم چرا مانند یک دیوانه زنجیرهایم را به حرکت درمیآورم.
هوش مصنوعی: حسین، از صحبت کردن در مورد خودت بگذر و با هیچکس دربارهاش صحبت نکن، چون من میخواهم رازهای پنهانی را به گوش تو برسانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم
گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم
به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم
به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من
[...]
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم
نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی
[...]
درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم
دخلت التیه بالبلوی و ذقت المن و السلوی
چهل سال است چون موسی به گرد این بیابانم
مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایبها
[...]
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِه
[...]
مرا دیوانه می خوانند و با دیوانه می مانم
ز خود بیگانه می دانند و هم من نیز می دانم
اگر با بت منم اینم وگر در کعبه بنشینم
نه مرد مذهب و دینم نه اهل کفر و ایمانم
چو در بت خانه افتادم ز دیگر خانه آزادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.