گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حسین خوارزمی

دلا اگر نفسی می‌زنی به صدق و صفا

به جان بکوش که باشی غلام اهل وفا

بهر قبیله چه گردی اگر تو مجنونی

بیا و قبله گزین از قبیله لیلا

چو تشنه لب به بیابان هلاک خواهی شد

غنیمتی شمر ای دوست صحبت دریا

اگر تو لذت ناز حبیب میدانی

شفا ز رنج بجوی و ز درد خواه دوا

اگر ستم رسد از دوست هم بدوست گریز

کجا رود بجهان وامق از در عذرا

مجوی جانب جانان ز عقل راهبری

که عشق دوست بود سوی دوست راهنما

میان شب بچراغ آفتاب نتوان جست

که آفتاب هم از نور خود شود پیدا

بپای مورچه نتوان بکوه قاف رسید

برو تو تعبیه کن خویش در پر عنقا

طریق عقل رها کن بعشق ساز حسین

اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا

به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی

عنصری

دل مرا عجب آید همی ز کار هوا

که مشک‌بوی سلب شد ز مشک‌بوی صبا

ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک

چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا

درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست

[...]

قطران تبریزی

بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا

تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا

دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست

تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا

بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا

چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا

چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم

که نیست یک شب جان مرا امید بقا

چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما

به دلبری دل ما را همی زنی یغما

چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ

چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه