چون تو جان منی ای جان چه کنم جان و جهان را
چو منم زنده به عشقت چه کشم منت جان را
چو رسد از تو جراحت بود آن منت و راحت
بدو صد لابه از آن رو طلبم زخم سنان را
چو حدیث تو نگویم صفت عشق نجویم
چو ره عشق بپویم چه کنم پای دوان را
چو ز عشق تو خرابم به جناب تو شتابم
چو نشان تو نیابم بهلم نام و نشان را
چو شدم سوی تو بینا کنم از خویش تبرا
چو شدم غرقه دریا چه کنم قعر و کران را
هله ای عاشق صادق بگسل بند علایق
چو نهی روی به خالق منگر خلق جهان را
دل ز اندیشه جدا جو گذر از خویش و خدا جو
تو در اقلیم فنا جو همگی امن و امان را
دلت از فیض نهانی نشود لوح معانی
چو حسین ار نگذاری روش نطق زبان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وابستگی خود به معشوق سخن میگوید و به تضادهای میان زندگی و عشق اشاره میکند. او بیان میکند که زندگیاش به عشق معشوق بستگی دارد و اگر چه درد و رنجی از این عشق میکشد، اما نمیتواند از آن دست بکشد. شاعر در تلاش است تا حقیقت عشق را درک کند و از تعلقات دنیوی فاصله بگیرد، در حالی که به سوی معشوقش میشتابد. او در نهایت به سراغ حقیقت الهی میرود و میخواهد از دنیای مادی رهایی یابد. این شعر تمرکز بر عشق، فراق و نزدیکی به خدا دارد و مدعی است که برای رسیدن به حقیقت باید از تعلقات دنیوی گذشت.
هوش مصنوعی: تو برای من مثل جان هستی. حالا چه کنم در حالی که من به عشق تو زندهام و از حضور تو بهرهمندم؟ من چه کششی نسبت به جان دارم وقتی که تنها تو برایم زندگی را معنا میکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی که از تو آسیب میرسد، این به عنوان لطف و آرامش من خواهد بود. بنابراین، از آن زخم شمشیر، و از آن درد، به شدت درخواست میکنم.
هوش مصنوعی: وقتی از تو صحبت نمیکنم، نمیتوانم عشق را توصیف کنم. وقتی در مسیر عشق قدم میزنم، چه کار باید بکنم با پای دوان؟
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر عشق تو دچار ناامیدی و بیحالی هستم، محبت تو مرا به سرعت به خود میکشاند. وقتی که نمیتوانم نشانی از تو پیدا کنم، دیگر برایم نام و نشانی اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که به تو رسیدم و روشنایی چشمم شدم، از خودم فاصله گرفتم و به دوری از خودم پرداختم. حالا که در دریای عشق تو غرق شدهام، نمیدانم باید به عمق بروم یا به سمت سطح!
هوش مصنوعی: ای عاشق واقعی، نسبت به وابستگیهای دنیوی خود رها شو. وقتی که رویت را به سوی خالق بگردانی، دیگر به مخلوقات جهان نگاه نکن.
هوش مصنوعی: دل را از نگرانیها و فکرهای آشفته رها کن و به سوی خدا بشتاب. در این دنیا که به زودی فانی است، به دنبال آرامش و امنیت حقیقی باش و به پیوند با خدا بپرداز.
هوش مصنوعی: اگر دل تو از رحمتهای پنهانی بیبهره بماند، مانند حسین که نگذاشت زبانش معانی را بیان کند، هیچ چیز برای تو روشن نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مفروشید کمان و زره و تیغ ، زنان را
که سزا نیست سلحها به جز از تیغ زنان را
چه کند بنده صورت کمر عشق خدا را
چه کند عورت مسکین سپر و گرز و سنان را
چو میان نیست کمر را به کجا بندد آخر
[...]
چه غم از کشمکش ماست جهان گذران را؟
خار مانع نشود قافله ریگ روان را
نکنند اهل دل از کجروی چرخ شکایت
کجی تیر بود باعث آرام نشان را
نغمه در زاهد پوسیده سرایت ننماید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.