شمارهٔ ۹۵
رویت به ازان آمد انصاف که می باید
با روی تو در عالم گر گل نبود شاید
با ما نفسی بنشین کان روی نکو دیدن
هم چشمک کند روشن هم عمر بیفزاید
گر هر سر موی از من صاحب نظری باشد
نظارهٔ رویت را چشمی دگرم باید
در زلف تو آویزم وز بند تو نگریزم
زنجیر کر این باشد دیوانه بیاساید
دیدار چو بنمودی دل ها همه بر بودی
کو آینه تا دل را از دست تو برباید
زنهار غنیمت دان دوران لطافت را
کاین عهد گل خندان بسیار نمی پاید
روزی دو درین منزل از بهر توام خوش دل
بی صحبت منظوران دنیا به چه کار آید
از خاک درت گردی در چشم همام افشان
تا مردمک چشمش یک لحظه بیاساید
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
246 نوشته:
بیت دوم: چشمک -.> چشم.
👆⚐