به کوی دوست که وهم و خیال ره نبرند
مجال کی بود آنجا که عاشقان گذرند
ندیده دیدۀ کس حسن بینهایت او
ز فرق تا به قدم گر چه عارفان نظرند
چو هست آینه روی دوست حسن صور
برای عکس در آیینهها همینگرند
خیال بین که ز جانان وصال میجویند
خبر دهید به یاران که جمله بیخبرند
اگر شمال و صبا را روانه گردانم
به آن دیار ره دور او به سر نبرند
بخوان همام دو بیت از حدیث خوش نفسی
که عاشقان سخنش را حیات جان شمرند
گروه عشق کز اثبات محو در سفرند
به شهر نام و نشان میرسند میگذرند
چو مرغ و ماهی کاندر هوا و آب روند
نشان پی نگذارند از آن که بیاثرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و وصال معشوق بیان شده است. شاعر به کوی دوست اشاره میکند که در آن، خیال و وهم نمیتوانند به حقیقت دست یابند. عاشقان در جستجوی وصال محبوب هستند، اما این عشق و زیبایی را نمیتوان به طور کامل توصیف کرد. شاعر بیان میکند که حتی اگر تلاش کنیم تا به محبوب برسیم، در واقع نمیتوانیم او را درک کنیم و بازتابی از او در آینهها تنها یک تصویر است. در پایان، تأکید میکند که عاشقان در پی این عشق هستند اما هرچه تلاش کنند، در نهایت نمیتوانند نشان و اثری از آن پیدا کنند.
هوش مصنوعی: در محله دوست، جایی نیست که خیال و توهم بتوانند راهی پیدا کنند. آنجا جایی است که فقط عاشقان واقعی میتوانند عبور کنند.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته زیبایی بینهایت او را از سر تا پا ببیند، حتی اگر عارفان هم به او نگاه کنند.
هوش مصنوعی: چون روی دوست مانند آینه زیبایی دارد، بنابراین زیباییها را در آینهها هم مینگرند.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باشید که عاشقان از معشوق خود خبر میخواهند؛ به دوستانتان بگویید که همه در غفلتند و نمیدانند چه خبر است.
هوش مصنوعی: اگر شمال و نسیم را به آن سرزمین بفرستم، نمیتوانند به زیارت او بشتابند.
هوش مصنوعی: دو بیت از گفتاری شیرین در مورد روح و جان عاشقان را بخوانید که این عاشقان، سخنانش را زنده کننده جان خود میدانند.
هوش مصنوعی: گروهی که عشق در دلشان را اثبات کردهاند و در حال حرکتاند، در نهایت به جایی میرسند که نام و نشانی از خود به جا میگذارند و از آنجا عبور میکنند.
هوش مصنوعی: پرنده و ماهی در آسمان و آب حرکت میکنند و نشانی از خود بر جا نمیگذارند، زیرا هر دو بیاثر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز ذوق یار ملامتگران چو بیخبرند
به روی دوست چو خرگوش خفته مینگرند
تو آفتابی و خلقت چو سایه بر اثرند
کز آستان تو چون سایه در نمیگذرند
چو تیر غمزه زنی بر برابرند آماج
چو تیغ فتنه کشی در مقابلش سپرند
غم تو قوت دل خویش ساختند چنان
[...]
دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال
هزار طعنه دشمن به نیم جو نخرند
ور اتفاق نمایند و عزم جزم کنند
سزد که قلعه افلاک را زهم بدرند
مثال این بنمایم ترا ز مهره نرد
[...]
سمنبران که به لب آبدار چون گهرند
به چهره از جگر عاشقان برشته ترند
نظر سیاه مگردان به لاله رخساران
که برگریز دل ونوبهار چشم ترند
به آسیای فلک دانه ای نخواهد ماند
[...]
مه و ستاره که در راه شوق هم سفرند
کرشمه سنج و ادا فهم و صاحب نظرند
چه جلوه هاست که دیدند در کف خاکی
قفا بجانب افلاک سوی ما نگرند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.