فراق آن قد و قامت قیامت است قیامت
شکیب از آن لب شیرین غرامت است غرامت
به خدمت تو رسیدن صباح روی تو دیدن
سعادت است سعادت سلامت است سلامت
من از کجا و سلامت که عشق روی تو ورزم
که بر سلامت عاشق ملامت است ملامت
دمی که بی تو برآرم ز عمر خود نشمارم
که زندگانی باطل ندامت است ندامت
همام بر سر کویت هوای باغ ندارد
که در میان بهشتش اقامت است اقامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار عاشقانه به مفهوم فراق و دوری از محبوب اشاره دارد و احساساتی را به تصویر میکشد که عشق و اعمال ناشی از آن به وجود میآورد. شاعر به زیبایی محبوب و لذتهای وصال اشاره کرده و دوری از او را عذابآور میداند. او در مییابد که زندگی بدون عشق و دیدار محبوب بیمعناست و درد فراق را به شدت حس میکند. در نهایت، او به عمق احساساتش نسبت به محبوب و نیاز به حضور او تأکید میکند و بیان میکند که در غیاب محبوب، زندگی بیفایده و ملامتآمیز است.
هوش مصنوعی: فراق و دوری معشوق به قدری سخت و دردناک است که شکیبایی در برابر آن به راستی معجزهای میطلبد. زیبایی و طعم شیرین لبهای او آنقدر دلنشین است که فراموش کردنش غیرممکن به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: رسیدن به خدمت تو و دیدن زیبایی چهرهات، خود نشانهای از خوشبختی و سلامت است.
هوش مصنوعی: من از کجا و با چه حالتی در عشق تو را میپرستم، در حالی که این عشق به خاطر دوست داشتن تو به من اتهام میزند.
هوش مصنوعی: هر لحظهای که بی تو سپری شود، برایم حساب نمیشود، چرا که زندگی بدون تو بیمعنا و پشیمانیآور است.
هوش مصنوعی: همام در کنار کوی تو آرزوی باغ و بهشت ندارد، زیرا او در خود آن بهشت زندگی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرشک دیده دلیلست و رنگ چهره علامت
که در فراق تو جانم چه جور برد و ملامت!
بیا، که از سر رغبت به نام عشق تو کردم
سرای سینه به کلی و ملک دل به تمامت
ز شرم خازن جنت در بهشت ببندد
[...]
زِ شور عشق مرا در سرست شور قیامت
تو ای که عشق نداری برو به راهِ سلامت
قیامتی است به هر گام راهِ عشق و بهشتی
خنک کسی که قیامت بدید تا به قیامت
کمانِ عشق حریفی کشد که باک ندارد
[...]
چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قامت
قیامت است قیامت، قیامت است قیامت!
رهی که محمل او میرود ز گریه کنم گل
بود که عزم رحیلش بدل شود به اقامت
ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛
[...]
مر مکش که ترا می کنند خلق ملامت
وگرنه کشته شوم من، سر تو باد سلامت
مکش مرا که پشیمان شوی و سود ندارد
به کشته نالهٔ حسرت، به مرده آه ندامت
تمام عمر چه باشد که بینداز تو وفائی
[...]
اگر به ساغر می ماند آفتاب قیامت
رحیل تشنه کوثر بدل شود به اقامت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.