در شهر بگویید چه فریاد و فغان است
آن سرو مگر باز به بازار روان است
قومی بدویدند به نظاره رویش
وان را که قدم سست شد از پی نگران است
در هر قدمش از همه فریاد برآمد
آهسته که بر ره دل صاحبنظران است
از شاهد اگر میل به آن است شما را
این است جمالی که سراسر همه آن است
لبها به امیدند که یک بار ببوسند
خاکی که بر او از قدم دوست نشان است
ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن
گر زان که تو را آرزوی دیدن جان است
رویی و در او چشم جهانی متحیر
زلفی که پریشانی احوال جهان است
چون جان همام است در آن دام گرفتار
گر خاطر پیر است و گر طبع جوان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شور و هیاهوی مردم در شهر صحبت میکند که به خاطر زیبایی یک سرو به تماشا آمدهاند. مردم با شتاب به دنبال او میدوند و نگران هستند که مبادا او از پا درآید. هر قدم او با صدا و فریاد همراه است، چرا که شخصیتهای صاحبنظر را تحت تاثیر قرار میدهد. شاعر به جاذبه و زیبایی این وجود اشاره میکند و آرزو دارد که لبها یک بار او را ببوسند. او همچنین به بیننده توصیه میکند که به آن زیبایی بنگرد و از حیرت جهانی که در آن نهفته است، احساس شگفتی کند. در نهایت، شاعر به دام عشق و زیبایی اشاره میکند که همگان را در بر میگیرد، چه پیر و چه جوان.
هوش مصنوعی: در شهر میپرسند که چه خبرهای ناگواری در حال رخ دادن است و آیا آن درخت سرو به بازار باز میگردد یا نه؟
هوش مصنوعی: گروهی برای تماشای چهره او دویدند و او که نگران است، وقتی قدمش سست شد، به دنبالشان مینگرد.
هوش مصنوعی: در هر گامی که برمیدارد، همه بهطور آرام ناله میکنند و این نالهها به خاطر مسیری است که دلهای اندیشمندان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر شما به زیبایی من علاقهمند هستید، بدانید که این یک جاذبه است که تمام ویژگیهای زیبا را در خود دارد.
هوش مصنوعی: لبها با آرزو هستند که یک بار خاکی را که رد پای دوست بر آن بلا نشسته، بوسه بزنند.
هوش مصنوعی: ایچشم، به آن زیبایی و ظاهر نگاه کن، چرا که اگر آرزوی دیدن محبوب را داری، باید به این شکل و شمایل توجه داشته باشی.
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا داری و در آن چشمانی هست که باعث حیرت تمام جهانیان شده است. آن زلفهای آشفتهای که داری، خود نشاندهندهی بینظمی و آشفتگی اوضاع جهان است.
هوش مصنوعی: انسان مانند پرندهای است که در دام گرفتار شده است. دیوانگی یا آگاهی بر اساس سن و سال او نیست، بلکه بستگی به روحیه و حالتی دارد که در آن قرار دارد؛ ممکن است حتی یک فرد پیر همچنان با طراوت و جوان فکر کند و برعکس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا هست جهان دولت سلطان جهان است
وز دولت او امن زمین است و زمان است
عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است
جودش سبب زندگی پیر و جوان است
از دولت او در همه آفاق دلیل است
[...]
آنی که به تو دیده دولت نگران است
ذات تو پسندیده سلطان جهان است
هستی تو جهان را به کفایت چو عطارد
شاید که ترا مرکز معمور نشان است
کز سنبله مخصوص شرف گشت عطارد
[...]
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
[...]
گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت
بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است
پنهان شوی از خویش و ز کونین بیکبار
بر دیدۀ تو این سر آنگه بعیان است
این عالم نفی است، در اثبات توان دید
[...]
روی تو به پیش نظر آسایش جان است
آزادگی جان من، ار هست، همان است
در شهر چو تو فتنه و مردم کش و بیداد
من زیستن خلق ندانم که چسان است
کو دل شده ای کت نظری دیده و مرده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.