این منم در صحبت جانان که جان میپرورم
گر به خوابش دیدمی هرگز نگشتی باورم
دیده میمالم که نقش دوست است این یا خیال
صورتش تا بیش میبینم در او حیرانترم
سالها خون خوردهام در انتظار وعدهای
تا از آب زندگانی شد لبالب ساغرم
با چنین رو و لبی گو شمع و شیرینی مباش
با نسیم زلف او فارغ ز مشک و عنبرم
غیرتم آید که گیرد در کنارش چون منی
ور نه امشب تا به وقت صبح بودی در برم
حیف باشد بعد از این کردن نظر بر رویها
دیدۀ خود را بدوزم تا به جایی ننگرم
در بهشتم گر خطاب آید که مقصودی بخواه
غیر او اندیشهای دیگر نباشد در سرم
ناله و بیداری شبهای ما ضایع نشد
ناگهان دولت به پای خود درآمد از درم
چون شبی در خدمت یاران به روز آوردهام
من نه آن شخصم که بودم خود همامی دیگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.