گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
همام تبریزی

زهی شمایل موزون و قد دلبندش

که هر که دید رخش گشت آرزومندش

گر او در آینه و آب ننگرد زین پس

کسی نشان ندهد در زمانه مانندش

در آن نفس که لبش در حدیث می‌آید

روان همی‌شود آب حیات از قندش

چو باغبان به قدش بنگرید هر سروی

که دید بر لب جویی ز بیخ برکندش

تو آن سعادت بند قباش می‌بینی

که هست با قد او سال و ماه پیوندش

به خون لعل چنان تشنه‌ام که نتوان گفت

ز رشک آن که زند دست در کمربندش

دریغ دیده مسکین من که چشم حسود

ز روز وصل به شب‌های دوری افکندش

کنون که چشم من از روی دوست دور افتاد

مگر به ماه کنم گاه گاه خرسندش

وگر همام نگیرد قرار پس تدبیر

بود مطالعه طلعت خداوندش

 
 
 
سعدی

به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش

که تندباد اجل بی‌دریغ برکندش

به دوستی جهان بر که اعتماد کند؟

که شوخ دیده نظر با کسیست هر چندش

به لطف خویش خدایا روان او خوش دار

[...]

جهان ملک خاتون

نگار مهوش ما را که نیست مانندش

چه بودی ار برسیدی به عهد پیوندش

هوای خاطر ما چون هوای کویش کرد

ز جان شد او به کمند دو زلف پابندش

به ریش سینه ز دلدار مرهمی جستم

[...]

صامت بروجردی

روانه کن بر فرزند خود گلوبندش

خلاص کن ز الم قلب آرزومندش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه