گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
همام تبریزی

چه می خورده است چشم نیم‌خوابش

که او مست است وهشیاران خرابش

زهی بیداری بختم در آن شب

که آید خواب تا بینم به خوابش

اگر پرسد که بی ما زنده چونی

نخواهد بود جز حیرت جوابش

اگر آن زلف چون شب‌های هجران

نگشتی سایه‌بان آفتابش

نظر را کی بدی ز اشراق رویش

مجالی با جمال بی‌نقابش

همام از باده مستغنی‌ست ساقی

که می خورد از لب چون لعل نابش

 
 
 
باباطاهر

گلی که خود بدادم پیچ و تابش

باشک دیدگانم دادم آبش

درین گلشن خدایا کی روا بی

گل از مو دیگری گیرد گلابش

حکیم نزاری

جمالِ رویِ هم چون آفتابش

شبی گر باز می بینم به خوابش

به شمشیر از منش نتوان جدا کرد

در آغوش ار کشم مستِ خرابش

چه خوش باشد بدان شیرین زبانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه