شمارهٔ ۱۰۷
دوش از لبت ربوده ام ای مهربان شکر
پیداست در بیان من امروز آن شکر
چون نی به خدمت تو بسی بسته ام میان
تا همچو نی گر فتهام اندر دهان شکر
در عمر خود لبم ز لبت یک شکر گرفت
آری به کیل می بفروشد ازان شکر
از تاب آفتاب رخت تا نگردد آب
شد زیر سایه خط سبزش نهان شکر
پیش از خط ولب تو نگارا ندیده ام
دیگر که از نبات کند سایه بان شکر
جانم فدای آن لب جانان که می دهد
از ذوق اندکی به مذاقم نشان شکر
باد لبت چو می گذرد بر زبان من
حالی می شود ز زبانم روان شکر
وصف لبت نهاد شکر در دهان من
گر بیش ازین بگویم گردد زبان شکر
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...