گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حیدر شیرازی

تا کی من سرگردان در عشق تو درمانم؟

ای عشق تو در جانم، وی درد تو درمانم!‏

خواهم که به کام دل در پیش تو بنشینم

خواهم که مراد جان از لعل تو بِستانم

از تیغ تو مجروحم گر خود چو سیاووشم

وز دست تو افتادم گر رستم دستانم

از سینهٔ چون سیمت وز دیدهٔ شوخ تو

با سینهٔ بریانم، با دیدهٔ گریانم

بر پیش طبیب دل افتاده و رنجورم

درمان دل مسکین ای خواجه نمی‌دانم

من روی تو می‌جویم من ماه نمی‌بینم

من وصل تو می‌خواهم من قصه نمی‌خوانم

در کوی وفاداران چون حیدر بی‌سامان

گر خون دلم ریزی، بادا به فدا جانم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode