در دیده چه کار آید؟ این اشک چو بارانم
بر دیده اگر، جانا، سروی چو تو بنشانم
خود را به سر کویت بدنام ابد کردم
از هر چه جز این کردم، از کرده پشیمانم
جانم به فدات آن دم کز بعد دو سه بوسه
گویم که یکی دیگر گویی تو که نتوانم
از تیغ جفایم کش بی هیچ دیت، زیرا
زین بیش نمی ارزد در نرخ وفا جانم
گر با تو غمی گویم، در خواب کنی خود را
این درد دل است آخر، افسانه نمی خوانم
تو نام کرم گیری من جور و ستم خوانم
گر چه به زبان گویی، من نام تو می دانم
جانی دگرم باید شکرانه فرمانت
آن لحظه که در کشتن آید ز تو فرمانم
چاک دلم، ای محرم، چون دوخت نمی دانی
ضایع چه کنی رشته در چاک گریبانم؟
عشق بت و بیم جان این نقد به کف تا کی؟
خسرو، به غزل بر گو تا دست برافشانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه است که احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوقش بیان میکند. شاعر با اشکهایی که مانند باران به چشمش میآید، به عشق و دلتنگیاش اشاره میکند و از تمام کارهایی که برای معشوقش انجام داده، پشیمان است. او به طور مکرر از جانش برای معشوق سخن میگوید و در عین حال از جفای او رنج میبرد. شاعر عشق و غمش را حقیقی میداند و تأکید میکند که احساساتش تنها افسانه نیستند. او به معشوقش میگوید که به هر شکلی شده، او را دوست دارد و حتی در لحظات سخت، همچنان به امید وصال باقی میماند. در نهایت، شاعر در طلب معشوق است و از غزلها و شعرهایش برای ابراز عشق و احساساتش بهره میجوید.
هوش مصنوعی: در چشم چه فایدهای دارد؟ این اشک مانند باران بر چشمانم میبارد و اگر تو را، ای محبوب، در کنار خود بنشانم.
هوش مصنوعی: من خود را برای عشق تو در کوچهات بدنام forever کردم و از هر کاری که جز این انجام دادم، پشیمانم.
هوش مصنوعی: زندگیام را فدای تو میکنم، زمانی که بعد از چند بوسه بگویم چیزی بگو و تو نتوانی چیزی بگویی.
هوش مصنوعی: از ظلم و بیوفایی تو، دیگر نمیخواهم تحمل کنم، چون جانم بیشتر از این ارزش ندارد که در ازای وفا بهای پستی را بپردازم.
هوش مصنوعی: اگر از غم خود برایت بگویم، تو خودت را در خواب میکنی. این درد دل من واقعی است و داستانی تخیلی نیست که بگویم.
هوش مصنوعی: من به گوشه و کنار مینگرم و از زشتیها و ستمهایی که به من روا داشته میگویم، حتی اگر به زبان نیاورم، میدانم که به چه کسی اشاره میکنم و در دل به نام تو میافتم.
هوش مصنوعی: به خاطر فرمان تو، جان تازهای باید برای شکرگزاری داشته باشم، همان لحظهای که قرار باشد به دستور تو جانم را بگیرند.
هوش مصنوعی: دل من دارای درد و زخمهای عمیق است و تنها کسی که میتواند درک کند تو هستی. تو که نمیدانی چطور میتوانی این زخمها را التیام ببخشی، حالا که این درد به شکلی آشکار شده و به سمت من کشیده شده است.
هوش مصنوعی: عشق، محبوب و ترس از جان را در این زمانه چقدر میتوان در دست داشت؟ خسرو، به شعر بگو تا زمانی که دستهایم را برافرازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
مگذر ز وفاداری مگذار برین سانم
جان بود و دلی ما را دل در سر کارت شد
جان مانده چه فرمایی در پای تو افشانم
من با تو جفا نکنم تو عادت من دانی
[...]
در عشق سلیمانی من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم هم مرد پری خوانم
هر کس که پری خوتر در شیشه کنم زوتر
برخوانم افسونش حُراقه بجنبانم
زین واقعه مدهوشم باهوشم و بیهوشم
[...]
آن دوست که من دارم وآن یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کآن شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلآرایت مجموعهٔ زیبایی
[...]
آن دوست که میبینم، آن دوست که میدانم
تا آنکه رخش دیدم، او من شد و من آنم
در آینه جز رویی ننمود مرا، زین رو
ای کاج! بدانم تا: بر روی که حیرانم؟
هر چند که میران را از مورچه عار اید
[...]
ای دوستتر از جانم زین بیش مرنجانم
گر زخم زنی شاید بر دیده گریانم
در نرد هوس خوبان بسیار مرا بردند
تا عشق تو میبازم خود هیچ نمیدانم
بر فرش وصال تو آن روز که پا کوبم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.