ترک سرمست تو خون دل ما میریزد
بیگنه خون دل خسته چرا میریزد
مردم دیدهٔ دریا دل گوهر پاشم
هرچه دارد همه در پای شما میریزد
تا صبا میزند از چین سر زلف تو دم
نافههای ختن از باد هوا میریزد
سنبلت پای دل پیر و جوان میبندد
نرگست خون دل شاه و گدا میریزد
چون تو در طرف چمن میروی ای آب حیات
در چمن برگ گل از روی حیا میریزد
در گذر دامن تو خاک چمن مشکین کرد
یا مگر غالیه از جیب صبا میریزد
دست ساقی به صبوحی ز پی دفع خمار
می صافی است که در جام صفا میریزد
تا بگیرد خُتَنَت را به خطا لشکر زنگ
چین زلف سیهت مشک خطا میریزد
طبع حیدر ز هواداری تو دریایی است
ورنه این گوهر معنی ز کجا میریزد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق در پای گلی رنگ وفا می ریزد
فرصتش باد که بسیار بجا می ریزد
زان سفر کرده بستان خبری هست که گل
زر خود را همه در پای صبا می ریزد
می چنان دشمن شرم است که گر سایه تاک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.