روز نوروز و هوای چمن و فصل بهار
خوش بود جام می و بوی گل و روی نگار
از گل و نسترن و یاسمن و سرو و سمن
باغ پرنقش و نگارست، زهی نقش و نگار!
بر لب ساغر گل، عکس می شورانگیز
بر کف دست شقایق، قدح نوشگوار
گسترانند در اطراف چمن دیبه سبز
یا مگر خاک چمن نقش کنند از ژنگار
بلبل از حسرت گل نغمه کند در نوروز
قمری از سرو سهی دم زند از موسیقار
تا شود فاش که گل جامه دریده ست سحر
عندلیب است و مطوق که بگویند اسرار
چون من از حسرت معشوقه غزلخوان شده اند
طوطی و فاخته و کبک در و قمری و سار
بلبل از شاخ گل تازه فغان درگیرد
کز چه در طرف چمن غنچه نشیند با خار
همچو بلبل بسرا و گل بستان افروز
درد و تیمار رها کن که کشد بوتیمار
گر زند دست چنار از پی شادی چه عجب
زآنکه برخاست دگر بوی گل و بانگ هزار
بس که مرغ سحر از عشق غزل می خواند
در چمن سرو سهی رقص کند صوفی وار
گر زنی لاله صفت خیمه ی عشرت در کوه
بشنوی قهقهه ی کبک دری از کهسار
مطربا! سوز بود کار دلم، پرده بساز
ساقیا! باد بود شغل جهان، باده بیار
در چنین وقت که شیراز بود چون جنت
در چنین روز که گلزار شود چون فرخار
عاشق رند بود هر که درآید سرمست
زاهد خشک بود هر که نشیند هشیار
خویش باز آر ز بازار، به گلشن بنشین
که نمی خواهم از آن گل که بود در بازار
بوی معشوقه ی من هست ز نسرین ظاهر
رنگ رخساره ی من گشت ز خیری اظهار
زعفران عکس رخ زرد مرا دید به خواب
لاجرم چهره ی او زرد بود چون دینار
با وجود رخ معشوقه و جام می ناب
هستم از جام جم و ملک سلیمان بیزار
در خمارم چه کنم؟ جام می ام می باید
ساقیا! لطف کن و دفع خمارم ز خُم آر
هر کسی را که دلی هست در این موسم گل
در میان چمنی باده خورد با دلدار
چون مدار طرب از باده ی لعلی باشد
باده نوش از کف معشوقه و اندیشه مدار
چون بجز باد هوا هیچ ندارد در دست
می ندانم که چرا پنجه گشوده ست چنار
می کند ابر بهاری چو من از حسرت دوست
بر سر فرش زمرد، گهر از دیده نثار
در گل زرد و گل سرخ نگر در بستان
کین بسان رخ من باشد و آن چون رخ یار
بس که مانند شقایق دل من می سوزد
آتش افتاد ز سوز دل من در گلنار
نی که از خاک برون آمد و گویا گردید
ده زبانی کند امروز چو سوسن در کار
غنچه از پرده برون آمد و گل خندان شد
وز دل بلبل شوریده بشد صبر و قرار
گر بنفشه سر خود کرد گران معذورست
زآنکه در خواب چنان شد که نگردد بیدار
بر سر گل ز هوا بید عجب لرزان است
که مبادا که گل امسال بریزد چون پار
از ریاحین گل صد برگ برآرد بستان
وز شکوفه ید بیضا بنماید اشجار
ارغوان خرم و گلشن خوش و سوسن دلکش
لاله در آتش و گل در تب و نرگس بیمار
ضیمران تازه و خطمی تر و نیلوفر غرق
خوش نظر خرم و ریحان کش و عبهر عیار
غنچه در پوست نمی گنجد و خوش می خندد
ابر سرگشته همی گردد و می گرید زار
چشم بادام اگر تر شود از گریه ی ابر
دهن پسته بدو خنده کند دیگر بار
عکسی از چهره ی زرد خودم آید در چشم
چون ترنج از ورق سبز نماید دیدار
سوسن و سرو چو رخسار و قد دلکش دوست
نار و سیب است چون پستان و زنخدان نگار
عالم پیر دگر زندگی از سر گیرد
روز نوروز چو صنعش بنماید آثار
در خزان بین که ز صنعش عنب رنگارنگ
خوشه ی گوهر و لعل است که باشد پربار
مبدع صنع، نگارنده ی نه قصر سپهر
داور دهر، برآرنده ی روز از شب تار
یک نظر کرد و دو گیتی به دمی پیدا شد
خالق خلق، نگارنده ی هفت و نه و چار
این بزرگی و غرور از چه بود در سر ما
شاید از دور کنیم از سر خویش این پندار
آفتابی که دو صد ره ز جهان افزون است
هست یک نقطه درین گردش همچون پرگار
من که باشم؟ چه کنم؟ خود به چه خوانند مرا؟
عاشق سوخته ی گشته ز هجران افگار
تا کند سرو و گل از قامت و رخسار خجل
در چمن سرو گل اندام من آمد به گذار
گفتم: از سیب زنخ گر بدهی شفتالود
به شوم حالی و در پوست نگنجم چو انار
گفت: اگر زرد شوی از غم من چون نارنج
باشی از سیب و ترنج و به من برخوردار
گرچه شمشاد و صنوبر قد رعنا دارند
قد چون نارون او به ازیشان صد بار
گفتم: ای پسته دهان چون شده ام فرهادت
کام من زآن لب شیرین شکر خنده برآر
گفت: چون خسرو اگر شکر شیرین خواهی
همچو فرهاد در افتی ز کمر عاشق و زار
زلف او سنبل تر بود و رخش برگ سمن
نی غلط رفت که بد زلف و رخش لیل و نهار
بی زنخدان چو سیبش که به از نارنج است
کس نداند که مرا در دل زارست چه نار
دیدمش روی چو ایمان و مسلمان گشتم
بازش از کفر سر زلف ببستم زنار
گفتم: از وصف تو حیدر غزلی خواهد گفت
شاید ار گوش کنی از صنم سیم عذار:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیباییهای بهار و جشن نوروز میپردازد. شاعر از گلها، درختان و صداهای خوش بلبلها در چمن میگوید و میخواهد تا لحظات لذتبخش زندگی را با نوشیدن شراب و همراهی معشوق تجربه کند. او حسرت عشق را در کنار زیباییهای طبیعی بیان میکند و به شادی و طرب در جشن نوروز تاکید دارد. شاعر همچنین به پیوند زیبایی و عشق میپردازد و در نهایت با اشاره به قدر و منزلت عشق و زندگی، از تکرار زیباییها در بهار میگوید. این شعر نیز نشاندهنده حسرت و اشتیاق شاعر به معشوقهاش است که در میانه این زیباییها زندگی میکند.
هوش مصنوعی: روز نوروز و هوای سبز چمن و فصل بهار بسیار دلانگیز و خوشایند است. در این روزها، نوشیدن شراب و رایحه گلها و زیبایی معشوق روح را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: باغ پر از گلها و گیاهان زیبا مثل گل، نسترن، یاسمن و سرو است و خالی از زیبایی نیست. چه زیبا و چشمنواز است!
هوش مصنوعی: در کنار لیوان گل، تصویری زیبا و دلانگیز از شراب روی دستان شقایق دیده میشود که نشان از لذت و نوشیدن خوشایند دارد.
هوش مصنوعی: در اطراف چمن، فرش سبزی پهن کردهاند یا شاید با زرق و برق، خاک چمن را تزیین کردهاند.
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر عشق و حسرتی که به گل دارد، در روز عید نوروز آواز میخواند و قمری از درخت سرو زیبا صدایی را به گوش میرساند، گویی که از یک نوازنده میخواند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل، پوشش خود را کنار بزند و خود را نشان دهد، در باغ، صدای بلبل و مرغ عشق است که اسرار را فاش میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی معشوق، پرندگان مختلف همچون طوطی، فاخته، کبک، قمری و سار، به سرودخوانی و نغمهسرایی مشغول شدهاند.
هوش مصنوعی: بلبل از گلهای تازه آواز سر میدهد زیرا نمیداند که در کنار چمن، غنچهها با خارها نشستهاند.
هوش مصنوعی: به مانند بلبل، به آواز و خوشحالی بپرداز و غم و ناراحتیها را کنار بگذار، زیرا زندگی پر از چالشها و سختیهاست که میتواند بر تو غلبه کند.
هوش مصنوعی: اگر شاخهی چنار بهخاطر خوشحالی به حرکت درآید، چه تعجبی دارد که در نتیجه، عطر گلها و صدای هزاران پرنده نیز بهوجود آید.
هوش مصنوعی: مرغ سحر به قدری از عشق میخواند که در باغ، سرو بلند هم بهنوعی جست و خیز میکند و حالت صوفیوار به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر زنی با صفات زیبا و دلربا در خیمه ای خوشحال در کوهستان باشد، صدای خنده ی کبک دری را از دامن کوه بشنوی.
هوش مصنوعی: ای موسیقیدان! دل من پر از احساس و درد است، بیفزا پردهای از موسیقی. ای ساقی! ظلمت و سردی جهان مانند باد است، بادهای بیاور تا این حال و هوای دل را تغییر دهم.
هوش مصنوعی: در چنین زمانی که شیراز به زیبایی بهشت میماند و در روزی که گلها شکوفا میشوند، زیبایی و خوشحالی در فضا حاکم است.
هوش مصنوعی: هر کسی که با حال و عشق وارد میشود، عاشق و رند است، اما آن کسی که به طور متین و جدی نشسته، فقط زاهدی خشک و دلمرده است.
هوش مصنوعی: به خودت برگرد و از بازار فاصله بگیر، به باغ برو؛ زیرا من نمیخواهم از آن گلی که در بازار است، چیزی داشته باشم.
هوش مصنوعی: عطر معشوقهام در فضا پراکنده شده و رنگ چهرهام از خوبی او روشن و نمایان شده است.
هوش مصنوعی: زعفران در خواب چهرهی زرد من را مشاهده کرد و به همین دلیل چهرهاش همانند سکهی دینار زرد شد.
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی چهره معشوق و شراب خالص، از جام جمشید و ملک سلیمان بینیازم.
هوش مصنوعی: در حالتی از نشئگی و مستی به سر میبرم و نمیدانم چه باید بکنم. ای ساقی، تنها چیزی که میتواند به من آرامش بدهد، شراب است. لطفاً به من کمک کن تا این حالت ناخوشایند را برطرف کنی و از خُم شراب برایم بنوشی.
هوش مصنوعی: در این فصل زیبای گل، هر کسی اگر دلی دارد، در دل چمنی با محبت و خوشی کنار محبوبش نوشیدن میکند.
هوش مصنوعی: وقتی شادی و لذت به خاطر شراب سرخ و خوشبو باشد، نوشیدن آن از دستان معشوقه زیباست و نیازی به نگرانی یا تأمل در این موضوع نیست.
هوش مصنوعی: چون در دست هیچ چیز جز باد وجود ندارد، نمیدانم چرا چنار دستش را باز کرده است.
هوش مصنوعی: ابر بهاری به خاطر آرزوی دوست، اشکهایی مانند مروارید را بر روی فرش سبز میریزد.
هوش مصنوعی: به زیبایی گلهای زرد و سرخ در باغ نگاه کن، مثل چهره من است، و آن گل مثل چهره معشوق میباشد.
هوش مصنوعی: دل من آنقدر میسوزد که گویا آتش دل به درخت گلنار هم سرایت کرده است.
هوش مصنوعی: نی که از زمین بیرون آمد و به سخن درآمد، امروز در کلامش مانند سوسن صفا و زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: غنچه از پرده بیرون آمد و گل با خوشحالی شکفت و از دل بلبل عاشق، صبر و آرامش رفت.
هوش مصنوعی: اگر بنفشه به طور طبیعی سنگین شود، نباید از او خرده گرفت، چون در خواب به این حالت درآمده و بیدار نمیشود.
هوش مصنوعی: در هوای لطیف بهاری، درخت بید بر روی گلها میلرزد و این لرزش به خاطر نگرانی است که نکند گلهای امسال همچون گلهای پارسال بریزند و از بین بروند.
هوش مصنوعی: باغ پر از گلهای خوشبو و زیبا میشود و درختان با شکوفههای سفید و درخشان زینت مییابند.
هوش مصنوعی: درخت ارغوان سرسبز و باغ پر از گل و گل سوسن زیباست، اما لاله در آتش سوخته و گل در حال التهاب است و نرگس نیز حال خوبی ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف زیباییهای گلها و گیاهان پرداخته شده است. گلهای تازه و رنگهای شاداب آنها، نیلوفرهایی که بسیار زیبا و خوشنمایند، و گیاهانی مانند ریحان که خوشبو هستند، نشاندهنده طراوت و جاذبه طبیعت هستند. همه این عناصر با هم جلوهای دلنشین و شاداب را به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: غنچه درون برگش جا نمیشود و با شادی میخندد، اما ابر سرگردان در حال چرخش است و به شدت میگرید.
هوش مصنوعی: اگر چشم بادام به خاطر بارش باران ببارد، دهن پسته دوباره به او لبخند میزند.
هوش مصنوعی: تصویر چهرهی زردم در چشمانم مانند ترنجی از ورق سبز جلوه میکند که در زمان دیدار به نمایش درمیآید.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی ظاهری و جذابیتهای دلربایی که در طرف مقابل وجود دارد، اشاره شده است. گل سوسن و درخت سرو به عنوان نمادهای زیبایی و جذابیت مثل چهره و قامت دلربا توصیف شدهاند. همچنین، میوههایی چون نار و سیب به عنوان نمادهای جذابیتهای جسمی و جزئیات ظریف، مشابه به زیباییها و جذابیتهای زنانه، معرفی شدهاند. به طور کلی، این متن بر روی زیباییهای طبیعی و مشابهتهای آنها با جذابیت انسانی تاکید دارد.
هوش مصنوعی: پیر دانا دوباره زندگیاش را از نو آغاز میکند، وقتی روز نوروز برسد و نشانههای آثار آفرینش خود را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز نگاهی به زیباییهای طبیعت بکن که میوههای رنگی و زیبا مانند انگور و جواهرات و لعل دارند و این نشاندهندهی فراوانی و باروری است.
هوش مصنوعی: آفرینندهی زیباییها، کسی که آسمان را خلق کرده و روز را از شب تار بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: با یک نگاه، خالق جهانها همه چیز را در یک لحظه آشکار کرد. او هنرمندی است که آفرینشهای مختلف را رقم میزند.
هوش مصنوعی: غرور و بزرگمنشی ما از چه چیزی ناشی شده است؟ شاید بهتر باشد که این فکر و خیال را از ذهن خود دور کنیم.
هوش مصنوعی: آفتابی که هزاران بار از این جهان بیشتر درخشان است، در واقع تنها یک نقطه در این گردش دایرهای است، مانند پرگاری که یک نقطه را نگهداشته است.
هوش مصنوعی: من کیستم؟ چه کار میتوانم بکنم؟ دیگران مرا چگونه میشناسند؟ من عاشق سوزان و دلسوختهای هستم که به خاطر دوری معشوقم گم شدهام.
هوش مصنوعی: در باغ، زمانی که سرو و گل با زیبایی و شکوه خود به رخسار و قد من غبطه میزنند، من با اندامی زیبا و دلربا در حال عبور هستم.
هوش مصنوعی: گفتم: اگر از سیب زنخ به من بدهی که طعم شفتالو را داشته باشد، من حالتی عجیب و غریب پیدا میکنم و مثل اناری که در پوستش جا نمیشود، نمیتوانم در قالب خودم بگنجم.
هوش مصنوعی: او گفت: اگر به خاطر غم من رنگت زرد شود و مانند نارنجی باشی که از سیب و ترنج متمایز است، در این صورت به من فایدهای نمیرسد.
هوش مصنوعی: هرچند که شمشاد و صنوبر قد و قامت زیبا و بلندی دارند، اما قد او که به نارون میماند، از آنها بهتر و برتر است.
هوش مصنوعی: به پستهای که دهانش شبیه فرهاد است گفتم: چرا اینگونه شدهای؟ من از آن لب شیرین تو کام میگیرم و به خاطر آن میخندم.
هوش مصنوعی: گفت: اگر میخواهی چیز شیرین و لذتبخش را به دست بیاوری، باید مانند فرهاد مانند کسی که عاشق است و همه چیز را رها کرده، تلاش کنی و با سختی و زحمت به هدف خود برسی.
هوش مصنوعی: موهای او به زیبایی سنبل میماند و چهرهاش مانند برگ سمن است. روز و شب در زیبایی او به هم میپیچند و به چشم نمیآید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به وضعیت خود اشاره میکند. او مانند سیب است که ظاهراً زیبا و خوشنماست، ولی درونش درد و دلخوری وجود دارد. او احساس تنهایی و غم دارد و هیچکس نمیداند که در دلش چه میگذرد و چه ناراحتیهایی را تحمل میکند.
هوش مصنوعی: دیدم که او همچون ایمان زیباست و من با این دیدن به حالت مسلمان درآمدم. دوباره از کفر و ناپاگی خود، با زلفهای او خودم را به محبتش پیوند زدم.
هوش مصنوعی: گفتم: اگر به تو گوش بدهد، حیدر شعری درباره تو خواهد سرود، شاید این شعر از زیباییهای چهرهات بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از زخم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.