گنجور

 
حیدر شیرازی

سبب نظم کتاب: رسید موسم گل ساقیا! بگردان راح - که عشقبازی و مستی به دین ماست مباح

فی نعت النبی صلی الله علیه و سلم: شمس و قمر ز پرتو رای محمدست - دنیا و آخرت ز برای محمدست

فی توحید الملک العلام جل جلاله: ای ز هستی غلغلی در ملک جان انداخته - عکس نور ذات خود بر انس و جان انداخته

فی تحمید الحمید المجید عز شانه: بنده ام از جان خدایی را که او جان آفرید - مهر و ماه و انجم و گردون گردان آفرید

فی حمد باری تعالی جل جلاله و عم نواله: خالق اشیا که این دریای اخضر آفرید - در کنار و دامنش، یاقوت و گوهر آفرید

فی قدرة الله تعالی و صفاته: قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد - خلق عالم را به عشق خویش در کار آورد

فی حق الحق و ما فی شانه یصدق: قادرا، پاکا به درگاهت پناه آورده‌ام - سر ز ره گر برده بودم، سر به راه آورده‌ام

فی اوصاف الله و کمال ربوبیته: صانع بی‌چون که این عالم هویدا می‌کند - این همه قدرت ز صنع خویش پیدا می‌کند

فی عظمة الله و سلطانه: پادشاهی که به شب خلق جهان را خواب داد - دست صنعش طره ی مشکین شب را تاب داد