رسید موسم گل ساقیا! بگردان راح
که عشقبازی و مستی به دین ماست مباح
زبهر آنکه کنم کهربا به رنگ عقیق
بیار لعل مذاب از زمردین اقداح
به نیم شب دل من همچو شمع روشن کن
از آن شراب که روشندل است چون مصباح
تو از صلاح مگو با من ار خردمندی
از آن که عاشق بیچاره نیست مرد صلاح
درافکنید کمیت نشاط در میدان
که پادشاه خرد برکشید قلب و جناح
زعکس باده که خورشید مشرق طرب است
به نیم شب بنما عکس فالق الاصباح
چون آمدی به سلامت بخیر خوش بنشین
که بر تو خیر و سلامت بود صباح و رواح
بیا که دیده به روی تو می شود روشن
بیا که زنده به بوی تو می شود ارواح
چو در کنار فلک گوی زر روان گردید
درآمد از درم آن ماه مهربان چو صباح
چه گفت؟ گفت که حیدر کتاب عشق بساز
کز آن کتاب بود کار بسته را مفتاح
بگفتمش که کتاب مرا چه نام نهی
بگفت نام کتاب تو: مونس الارواح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییهای زندگی و لذت عشق میپردازد. او از ساقی میخواهد که شراب را به دستش بدهد تا دلش روشن شود و بادهای به او بدهد که سرشار از شگفتی و شوق باشد. شاعر تأکید میکند که عشق و مستی در دین او مجاز است و از عقل و صلاح دور است. او به شادی و نشاط اشاره میکند و از آمدن محبوبش خوشحال است، چرا که این حضور آنها را زنده میکند. در نهایت، از کتاب عشق و رمز و راز آن سخن میگوید و میخواهد که نام کتابش "مونس الارواح" باشد، که نشاندهنده ارتباط عمیق او با الهام و عشق است.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که گلها شکوفه زدهاند، ای ساقی! دور را برگردان زیرا عشق و خوشگذرانی در دین ما آزاد و مجاز است.
هوش مصنوعی: برای کسی که قصد دارم به او هدیهای بدهم، بهتر است که همچون کهربا رنگ عقیق بیاورم و لعل مذاب را از سنگهای سبز زمردی به دست آورم.
هوش مصنوعی: در نیمههای شب، قلبم را مانند شمع روشن کن، با آن نوشیدنی که آدم را روشن و بیدار میکند مثل چراغ.
هوش مصنوعی: اگر عاقل هستی، از خوبی با من صحبت نکن، زیرا عاشق بیچارهای چون من، از خوبیها بینصیب است.
هوش مصنوعی: در میدان زندگی، شادی و نشاط را به نمایش بگذارید، زیرا پادشاهی با خرد، قلب و پر و بالش را به اوج میبرد.
هوش مصنوعی: از طرفی، مستی و شادی را که در صبحگاهان میتابد، در میانه شب نشان بده.
هوش مصنوعی: وقتی به سلامتی و خوشی به جمع ما میپیوندی، به راحتی بنشین و لذت ببر، که خوشی و سلامتی در صبح و هنگام عصر برای تو خواهد بود.
هوش مصنوعی: بیایی و با نگاهت نور را به چشمانم ببخشی، بیا که بوی تو جانها را زنده و شاداب میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که گوی زرین در آسمان به حرکت درآمد، از خانهام آن محبوب مهربان همچون سپیدهدم ظاهر شد.
هوش مصنوعی: حیدر، عشق را به صورت یک کتاب بنویس، زیرا کلید حل مشکلات و معضلات زندگی در آن کتاب نهفته است.
هوش مصنوعی: من به او گفتم که کتاب من را چه نامی میدهی، او گفت: نام کتاب تو "یار و مونس جانها" است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی هوا را طواف و چرخ را مساح
که جسم تو ز بخارست و پرتو ز ریاح
اگر به صورت و ترکیب هستی از اجسام
چرا به بالا تازی ز پست چون ارواح
ز دوستی که تو داری همی پریدن را
[...]
همین که بانگ بر آید که فالق الصباح
غذای روح طلب کن بخواه کوزه راح
اگر جماد نیی جنبشی کن ای غافل
مباش کم ز وحوش و طیور وقت صباح
برای دفع مخالف گر اتفاق افتد
[...]
بیا، که دیدن رویت مبارکست صباح
بیا، که زنده به بوی تو میشوند ارواح
تویی، که وصل تو هر درد را بود درمان
تویی، که نام تو هر بند را بود مفتاح
فروغ روی تو بر جان چنان تجلی کرد
[...]
بنوش لعل مذاب از زمرّدین اقداح
ببین که جوهر روحست در قدح یا راح
خوشا بروی سمن عارضان سیم اندام
عقیق ناب مروّق ز سیمگون اقداح
بریز خون صراحی که در شریعت عشق
[...]
مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین
که هر چه هست به جز خدمت تو نیست صلاح
هرآنچه بر دل خصمت گذشته کج بوده
مگر به روز نبرد تو در سهام و رماح
به هر زمین که گذر کرده باد آبادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.