گنجور

 
هلالی جغتایی

بدین هوس که: دمی سر نهم بپای قدح

هزار بار فزون خوانده ام دعای قدح

منم، که وقف خرابات کرده ام سر و زر

زر از برای شراب و سر از برای قدح

بزیر خون من و خون بها شراب بیار

بگیر جوهر جانم، بده بهای قدح

رسید موسم گشت چمن، بیا ساقی

که تازه شد هوس باده و هوای قدح

بیاد لعل تو تا کی لب قدح بوسم؟

خوش آنکه بوسه بر آن لب زنم بجای قدح

هلالی، از قدح می چه جای پرهیزست؟

بیا، که پیر مغان میزند صلای قدح