قسم به خط لب ساقی و دعای قدح
که آب خضر نیرزد به رونمای قدح
گذشت عید بهار و ز تنگدستیها
رخی به رنگ نداریم از حنای قدح
هلال گوشه ابرو نمود، باده بیار
که همچو موج دلم می پرد برای قدح
اگر چه تخم طمع زردرویی آرد بار
زکات رنگ به گلشن دهد گدای قدح
مرا ز همت مستانه شرم می آید
که نقد هستی خود را کنم فدای قدح
نصیحت تو به جایی نمی رسد زاهد
تو و تلاوت قرآن، من و دعای قدح
به عندلیب بگو از زبان من صائب
تو و ستایش گلشن، من و ثنای قدح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف لذتهای دنیوی و تاثیری که شراب (قدح) بر زندگی انسان دارد، میپردازد. شاعر با قسم به زیباییهای ساقی و دعای شراب، به تنگدستی و کمبود رنگ و زندگی در روزهای عید اشاره میکند. او از عشق و شگفتیاش به شراب و شوقی که در دل دارد سخن میگوید و به تمنا و آرزوهایش میافزاید که حتی اگر از طمع و آرزوهای دنیوی رنج میبرد، ولی در مقابل زیبایی و لذت شراب، هر چیزی را فدای آن میکند. در نهایت، شاعر به مقایسهای میان نیکو بودن نصیحت زاهد و لذتبردن خود از شراب میپردازد و از زبانی شیرین درباره زیباییهای دنیا سخن میگوید.
هوش مصنوعی: به لبخند ساقی و دعاهایی که در هنگام نوشیدن میکنیم قسم میخورم که آب خضر، نماد جاودانگی، به زیبایی و شکوه این جام نمیرسد.
هوش مصنوعی: بهار و عید از راه گذشته و ما همچنان در تنگدستی بهسر میبریم و رنگی از شادابی و خوشی نداریم، حتی حنای قدح (جام شراب) هم نمیتواند این حال ما را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: هلالی که در گوشه ابرو میدرخشد، مرا سرمست کرده است. شراب بیاور چون دل من مانند موج، برای چشیدن شراب پرشور میزند.
هوش مصنوعی: اگرچه طمع ممکن است شخصی را زرد و پژمرده کند، اما در نهایت، بخشش و generosity میتواند زیبایی و رنگ به زندگی او ببخشد، مثل گدایی که جامی را به دست دارد و در گلشن میگردد.
هوش مصنوعی: من از اراده قوی و شجاعانهام خجالت میکشم، زیرا نمیخواهم زندگیام را به خاطر یک لیوان شراب فدای کنم.
هوش مصنوعی: نصیحت تو اثری ندارد، ای زاهد! تو که فقط قرآن میخوانی، من هم فقط در حال دعا کردنم.
هوش مصنوعی: به بلبل بگو که از طرف من، به خوبی و زیبایی گلزار بپردازد و من هم به ستایش شراب و لحظات خوش بپردازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدین هوس که: دمی سر نهم بپای قدح
هزار بار فزون خوانده ام دعای قدح
منم، که وقف خرابات کرده ام سر و زر
زر از برای شراب و سر از برای قدح
بزیر خون من و خون بها شراب بیار
[...]
خوش آن دمی که لبم گردد آشنای قدح
به پای خم سر خود را نهم به جای قدح
بنوش می که سری در جهان نمی بینم
که چون حباب بود خالی از هوای قدح
به غیر حرف می از می کشان چه می خواهی
[...]
بیا و باده کش ای محتسب به پای قدح
که موج باده نباشد کم از دعای قدح
بهار آمد و مرغان در آشیانه خود
گشانده اند پر و بال در هوای قدح
به چشمه سار خضر پنجه اش زند سیلی
[...]
شکست رونق آیینه را صفای قدح
گشوده چهره ز اسرار دل هوای قدح
ز دیو غم چو گزندی رسد به کس زنهار
بگوی ورد کند صبحدم دعای قدح
زهر شکستهٔ او صوت حمد و نعت آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.