غزل شمارهٔ ۷۵
در دل بیخبران جز غم عالم غم نیست
در غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
خاک آدم که سرشتند غرض عشق تو بود
هر که خاک ره عشق تو نشد آدم نیست
از جنون من و حسن تو سخن بسیارست
قصه ما و تو از لیلی و مجنون کم نیست
گر طبیبان ز پی داغ تو مرهم سازند
کی گذاریم؟ که آن داغ کم از مرهم نیست
بسکه سودای تو دارم غم خود نیست مرا
گر ازین پیش غمی بود کنون آنهم نیست
من، که امروز هلاک دم جان بخش توام
دم عیسی چه کنم؟ چون دم او این دم نیست
غنچه خرمی از خاک هلالی مطلب
که سر روضه او جای دل خرم نیست
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
گلهای رنگارنگ » شمارهٔ ۵۰۳ » (شور) (۳۷:۴۹ - ۳۹:۰۶) نوازندگان: فرهنگ شریف (تار) خواننده آواز: محمودی خوانساری سراینده شعر آواز: هلالی جغتایی (غزل) مطلع شعر آواز: کدام جلوه که در سروِ سرفرازِ تو نیست
🎜 معرفی آهنگهای دیگری که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
سعید سلطانی نوشته:
هرکه خاک ره عشق تو نشد ، آدم نیست …
👆⚐