گر نیست جام گلگون، خوش نیست دور لاله
بی می چه نشأئه خیزد؟ از دیدن پیاله
من نوح روزگارم، از گریه غرق توفان
کو همدمی که گویم درد هزار ساله؟
تا کی بناز و شوخی لب را گزی بدندان؟
گل برگ نازکت را آزرده ساخت ژاله
قتل رقیب خود را با من حواله کردی
از دست من چه آید؟ هم با خدا حواله!
بر صفحه دل من ذکر می است و شاهد
عقد محبت آمد مضمون این پیاله
غمدیده ای، که خواند شرح غم هلالی
از خون دیده خود رنگین کند رساله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی چون عشق، درد و شادی اشاره دارد. شاعر از نبود شراب و زیبایی گلایل ناله میکند و به تنهایی و غم خود اشاره دارد. او خود را مانند نوح در طوفانی از گریه حس میکند و به دنبال همدمی است که با او از دردها صحبت کند. همچنین، به عشق و محبت پرداخته و میگوید که زندگی بدون عشق و زیبایی، مانند پیالهای خالی است. در نهایت، شاعر به تلخی و غم خود اشاره کرده و آن را با رنگ خون دیدههاش در رسالهای مینگارد.
هوش مصنوعی: اگر جام سرخ نباشد، در غیاب شراب، دور لاله چطور میتواند شکوفا شود؟ مگر با دیدن پیاله.
هوش مصنوعی: من مانند نوح هستم که در این زمان زندگی میکنم و به شدت از اندوه و غم در حال غرق شدنم. اما نمیدانم با چه کسی درد و رنج هزارسالهام را تقسیم کنم و از آن صحبت کنم.
هوش مصنوعی: تا کی به زیبایی و شوخی لبانت دلخوش باشی و دندانهای خود را به خطر بیندازی؟ قطرههای باران گل نازک تو را آزرده کردند.
هوش مصنوعی: تو دشمن خودت را به من سپردی تا بکشمش، اما من چه کاری از دستم برمیآید؟ بهتر است خودت هم آن را به خدا بسپار!
هوش مصنوعی: بر قلب من نام می نوشیده میشود و نشانه عشق و محبت در این پیاله ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: این شخص غمدیده با حالتی اندوهگین، داستان درد و رنج خود را به گونهای مینویسد که با اشکهایش رنگین شده است و این نوشته به نوعی منعکسکننده غم و مشکلات اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله
بی خواب و بیقرارم چون بر گلت کلاله
خدمت کنم به پیشت همچون صراحی از جان
تا برنهی لبم را بر لبت چون پیاله
تا روز ژاله بارد از چشم همچو رودم
[...]
از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله
آن دلبرم درآمد در کف یکی پیاله
افکند در سر من آنچ از سرم برآرد
نو کرد عشق ما را باده هزارساله
میگشت دین و کیشم من مست وقت خویشم
[...]
ای رشک برده در باغ از عارض تو لاله
خون کرده ناف آهو در تبّت از کُلاله
ای پرتوِ تجلی یعنی صفات پاکی
در سینه ی تو پیدا چون باده در پیاله
نادر بود در انسان جسمی بدین شریفی
[...]
دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله
گل را قبول کم شد زان روی همچو لاله
بس غصه داد و رنجم،زان منزل سپنجم
ماه چهارده شب، حور دو هفت ساله
زان زلف همچو زندان، تابنده در دندان
[...]
ساقی بیا که دارد اکنون به کف پیاله
بر طرف باغ نرگس بر روی دشت لاله
از جام لاله میگون گشته ست غنچه را لب
یا خود به زخم دندان در خون گرفته ژاله
هر دم ز دفتر گل خواند به باغ بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.