گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

کدام صبح سعادت بود مبارک ازینم؟

که در برابرت آیم، صباح روی تو بینم

زهی مراد! که عاشق هلاک روی تو گردد

مراد من همه اینست، من هلاک همینم

گهی که سر بنهم بر زمین بپیش سگانت

چنان خوشم که: مگر پادشاه روی زمینم

رو، ای صبا، تو کجا آمدی؟ که از سر آن کو

نشان پای سگش می رسد بنقش جبینم

اگر طبیب نهد گوش بر شکاف دل من

هنوز بشنود از ضعف نالهای حزینم

کرم نمودی و گفتی: گدای ماست هلالی

بلی، تو شاه بتانی و من گدای کمینم

 
 
 
حکیم نزاری

یک ام شبی که به خلوت جمال دوست ببینم

به از ممالک روی زمین به زیر نگینم

سماع بربط و جام خوش و حریف موافق

به روی دوست برآنم که در بهشت برینم

نه مرد باشم و باشم سزای آتش دوزخ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

ز چشم خلق هوس می‌کند که گوشه گزینم

ولی تعلق خاطر نمی‌هلد که نشینم

سوار گشتم و گفتم: ز دست او ببرم جان

کمند عشق بیفگند و درکشید ز زینم

گناه من همه در دوستی همین که: بر آتش

[...]

جهان ملک خاتون

نه بخت آنکه شبی با تو روبرو بنشینم

نه دل دهد که به جای تو دیگری بگزینم

زحال زار من ای هر دو دیده ام خبرت نیست

که نیست در غم تو غیر آه و ناله قرینم

برفتی از برم ای ماه سروقد گل اندام

[...]

جامی

تو شاه مسند حسنی و من گدای کمینم

مرا سعادت آن از کجا که با تو نشینم

چو خاکروبی آن در دریغ داشتی از من

گذار تا خس و خار رهت به دیده بچینم

سواره رفتی و سودم جبین به راه تو چندان

[...]

فروغی بسطامی

چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم

که در ضمیر نیامد خیال حوری عینم

کمند طره نهادی به پای طاقت و تابم

سپاه غمزه کشیدی به غارت دل و دینم

نه دست آن که دمی دامن وصال تو گیرم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه