چه حالست این؟ که: هر گه در جمالت یک نظر بینم
شوم بی هوش و نتوانم که یک بار دگر بینم
ز هجرت تیره تر شد روزم از شب، لیک می خواهم
که هر روزی ترا از روز دیگر خوب تر بینم
تو مست باده نازی و حال من نمی دانی
نمی دانم ترا تا چند از خود بی خبر بینم؟
بسویت آیم و رویت نبینم، وه! چه حالست این؟
که آنجا بهر دیدار آیم و دیوار و در بینم؟
شب غم دیده بستم، تا نبینم بی تو عالم را
چه باشد، گر گشایم چشم و این شب را سحر بینم؟
چنین کز محنت و خواری فتادم در نگونساری
بنای عمر خود را دم بدم زیر و زبر بینم
فغان! کز گردش گردون نبینم هرگز آن مه را
وگر بینم، پس از عمری، چو عمرش در گذر بینم
هلالی، گر ببینم آسمان را زیر پای خود
چنان نبود که خاک آستانش زیر سر بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربههای عاشقانه و درد ناشی از دوری معشوق میگوید. هر بار که به جمال معشوق نگاه میکند، بیهوش و غیرقابل تحمل شده و آرزو دارد هر روز او را زیباتر از روز قبل ببیند. او از هجرت و جدایی مینالد و حسرت میخورد که هر بار برای دیدار میرود، به جای معشوق تنها دیوار و در را میبیند. شبها چشمش را میبندد تا بیمعنایی دنیا را بدون معشوق نبیند و از درد و رنجی که در زندگی به او دست داده، گلایه میکند. در نهایت، او نمیتواند زیباییهای عالم را مانند دمی که در کنار معشوق بوده، بچشد و احساس میکند که هرگز نمیتواند به زیباییهای گذشته دست یابد.
هوش مصنوعی: این چطور حالتی است؟ هر بار که یک نگاه به زیباییات میاندازم، بیاختیار بیهوش میشوم و نمیتوانم یک بار دیگر نگاه کنم.
هوش مصنوعی: روزهایم از شب تاریکتر شدهاند به خاطر هجرت، اما میخواهم که هر روز تو را از روز قبل زیباتر ببینم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد تو در حال لذت بردن از زندگی و زیباییهای آنی، اما حال من برایت روشن نیست. نمیدانم تا چه زمانی میتوانم تو را در این حال ببینم و از خودم بیخبر باشم.
هوش مصنوعی: به سوی تو میروم اما نتوانم روی تو را ببینم، وای! چه حالی است این؟ که در آنجا برای دیدن تو میروم اما فقط دیوار و در را میبینم؟
هوش مصنوعی: من در شب غم، چشمانم را بستهام تا بیتو دنیای اطرافم را نبینم، اگر چشمانم را بگشایم و این شب را روشنایی ببینم، چه خواهد شد؟
هوش مصنوعی: به خاطر رنج و سختیهایی که کشیدهام، احساس میکنم که زندگیام در حال فروپاشی است و هر روز وضعیت من بدتر میشود.
هوش مصنوعی: آه! از چرخش دنیا هرگز نخواهم توانست آن ماه را ببینم و اگر هم او را ببینم، پس از سالها، همانند عمرش که در حال گذر است، خواهم دید.
هوش مصنوعی: اگر هلالی را ببینم، آسمان را زیر پایم حس میکنم، اما نمیتوانم خاک آستان او را زیر سرم بیابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه حسن است این که گر هر دم رخت را صد نظر بینم
هنوزم آرزو باشد که یک بار دگر بینم
چنین شوقی که من دارم چه تسکین یابد ار ناگه
برون آیی و چون عمر عزیزت در گذر بینم
مگو در ماه و خور بین الله الله چون بود ممکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.