یار اگر مرهم داغ دل محزون نشود
با چنین داغ دلم خون نشود چون نشود؟
جز دل سخت تو خون شد همه دلها ز غمم
دل مگر سنگ بود کز غم من خون نشود
این که با ما ستمت کم نشود باکی نیست
کوشش ما همه اینست که: افزون نشود
گر بسر منزل لیلی گذری، جلوه کنان
نیست ممکن که: ترا بیند و مجنون نشود
بسکه در ناله ام از گردش گردون همه شب
هیچ شب نیست دو صد ناله بگردون نشود
گفته ای: خون تو ریزم، چه سعادت به ازین؟
نیت خیر تو، یارب، که دگرگون نشود
واعظا، ترک هلالی کن و افسانه مخوان
کشته عشق بتان زنده بافسون نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنج عشق و دلتنگی است. شاعر از دل محزون خود میگوید که اگر کسی نتواند زخم دل او را درمان کند، دلش همچنان پر از غم خواهد بود. او احساس میکند که همه دلها از غم او خونین شدهاند و تنها دل سخت و بیاحساس است که از غم او بیتفاوت میماند. شاعر به ناملایمات و ظلمی که بر او میرود اشاره میکند و میگوید که تلاشش این است که این رنجها بیشتر نشود. همچنین، او به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند او را ببیند و بینصیب بماند. در نهایت، شاعر به واعظان توصیه میکند که به افسانهها و داستانهای غیرواقعی نپردازند، زیرا عشق واقعی نمیتواند با هیچ جادو یا افسون زنده بماند.
هوش مصنوعی: اگر معشوق نتواند زخم دل غمگینم را التیام ببخشد، پس با این همه دلدردی که دارم، چگونه میتوانم آرامش پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: همه دلها به خاطر غم من پر از خون و اندوه شدهاند، جز دل سخت تو که انگار از سنگ است و تحت تاثیر غم من قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: اینکه ظلم تو بر ما کم نمیشود، برای ما مهم نیست. تمام تلاش ما تنها این است که این ظلم بیشتر نشود.
هوش مصنوعی: اگر به خانه لیلی عبور کنی، این امکان وجود ندارد که او را ببینی و مجنون نشوی.
هوش مصنوعی: به خاطر نالههای شبانهام از چرخش دور زمین، هیچ شبی نیست که دوصد بار ناله کنم و نتیجهای نداشته باشد.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که میخواهی خونم را بریزی، آیا چیزی از این بالاتر از سعادت وجود دارد؟ امیدوارم نیت نیک تو تغییر نکند.
هوش مصنوعی: ای واعظ، دیگر از داستانهای خیالی و افسانهها حرف نزن، زیرا عشق به زیباییها و معشوقها آنقدر زنده و پرشور است که با حرفهای پوچ و توخالی زنده نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که گویی که دلت خون نشود چون نشود
چه دلست آنکه ز بیداد بتان خون نشود
رونق حسن تو هر چند که افزون گردد
عشقم آن نیست که از حسن تو افزون نشود
داری آن حسن که گر پیش تو آید لیلی
[...]
همّت آن است که در پیش کرم، دون نشود
کف من از گهر آبله ممنون نشود
من جگر تشنهٔ آن تیغم و او صرفه شعار
دم آبی ندهد، تا دل من خون نشود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.