گنجور

 
هلالی جغتایی

یار، هر چند که رعنا و سهی قد باشد

گر بعشاق نکویی بکند بد باشد

مقصد اهل نظر خاک در تست، بلی

چون تو مقصود شوی کوی تو مقصد باشد

آنکه در حسن بود یکصد خوبان جهان

حسن خلقی اگرش هست یکی صد باشد

الف قد تو پیش همه مقبول افتاد

این نه حرفیست که بروی قلم رد باشد

موی ژولیده من بین و وفا کن، ور نه

سبزه بینی که مرا بر سر مرقد باشد

گفتمش: دل بخم زلف تو در قید بماند

گفت: دیوانه همان به که مقید باشد

حد کس نیست، هلالی، که شود همره ما

زانکه این مرحله را محنت بی حد باشد

 
 
 
ابن یمین

ای خردمند چو روزی ز جهان خواهی رفت

مدت عمر تو گر پنجه و گر صد باشد

بگمانی که مگر زان شودت حال نکو

نکنی آنچه بر اهل خرد بد باشد

کز همه خلق جهان سیرت بد نا خوبست

[...]

کوهی

هر که شهوت بکشد روح مجرد باشد

وانکه دیوانه شود سالک سرمد باشد

آن دل آئینه حق است که از هر دو جهان

همچو خورشید فلک روشن و بی بد باشد

هر که دیوانه و عاشق بدر دوست نرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه