گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

مسکین طبیب، چاره دردم خیال کرد

بیچاره را ببین: چه خیال محال کرد؟

کی می رسد خیال طبیبان بدرد من؟

دردم بدان رسید که نتوان خیال کرد

دارد هزار تفرقه دل در شب فراق

کو آن فراغتی که بروز وصال کرد؟

گل پیش عارض تو شد از انفعال سرخ

آن خنده ای که کردهم از انفعال کرد

سنگین دلی، که اسب جفا تاخت بر سرم

موری ضعیف را بستم پایمال کرد

سلطان وقت شد ز گدایان کوی عشق

درویش میل سلطنت بی زوال کرد

گفتی: که حلقه ساخت، هلالی، قد ترا

آن کس که ابروان ترا چون هلال کرد

 
 
 
بابافغانی

خنجر کشید و عربده با اهل حال کرد

آن ترک مست بین که چه با خود خیال کرد

حسنش یکی هزار شد و آمد از سفر

خوش آن هوا که پرورش این نهال کرد

هر شیوه یی ز صورت او معنییست خاص

[...]

صائب تبریزی

مجنون نظر به شوخی چشم غزال کرد

یاد آمدش ز وحشت لیلی وحال کرد

در روزگار حسن تو از خجلتی که داشت

گل آب ورنگ خود عرق انفعال کرد

گل کرد چون شفق ز گریبان ودامنش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

می را چو آب، لعل تو بر خود حلال کرد

گویا که خون بی‌گنهانش خیال کرد

حالی نداشتم که توان گفت، بی شراب

ساقی به یک پیاله‌ام از اهل حال کرد

بلبل دم از خصومت طوطی زند، مگر

[...]

فیض کاشانی

عارف خدای دید در اصنام و حال کرد

زاهد زحق ببست دو چشم و جدال کرد

با زاهدان خام نجوشند عارفان

آنکه این خیال پخت خیال محال کرد

زاهد برو که نیست مرا با کسی نزاع

[...]

بیدل دهلوی

روزی‌که نقش‌گردش چشمت خیال‌کرد

نقاش خامه از مژه‌های غزال کرد

مشاطه‌ای‌ که حسن ترا زیب ناز داد

از دوده چراغ مه و مهر خال کرد

امکان نداشت پرده درد رمز آن و این

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه