هرچه ادراک آن حواس کند
روح از آن شربتی به کان کند
اثر مدرکات حسی تو
بگراید به روح علویتو
نقش تصویر جمله ادراکات
شودت جمع در صحیفهٔ ذات
خیر و شر هر چه می کنی هم نیز
ثبت گردد در آن کتاب عزیز
خاصه اوصاف راسخ البنیان
که نگردد حک از صحیفهٔ جان
چون ز دنیا بریده شد املت
نقش باشد صحیفهٔ عملت
این زمان منطویست این طومار
نیست مشکوک بر اولی الابصار
مگر آنان که چشم دل دارند
دل فارغ ز آب و گل دارند
چو گشایند پرده های حساب
آشکارا شود رقوم و کتاب
شغل حسی حجاب دیده بود
حس چو رخ تافت، نفس دیده شود
آن زمان فاش هر نهان گردد
حشر آن دم تو را عیان گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.