غفلت از خویش داشت بی خبرت
ما کشیدیم پرده از نظرت
این زمان چشم تیزبین داری
پرتو صبح راستین داری
هرچه در پرده داشتی پنهان
جان کتاب الله است، ناطق از آن
نقش بربسته ایم کار تو را
کرده در دامنت ثمار تو را
نسخه کردیمت آشکار و ضمیر
نه صغیری برون از آن، نه کبیر
هرچه خودکشتهای به بار آید
خرمن کشت درکنار آید
متبدل نگشته کشته کس
جو ز جو روید و عدس ز عدس
خارخاری به باغ گل ندهد
شاخ گل هم، ز حدّ خود نجهد
انقلاب حقایق است محال
خودکتابی و می گشایی فال
صد ره ار فال برزنی کم و بیش
خود به فال خود آیی ای درویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.