هرچه ادراک آن حواس کند
روح از آن شربتی به کان کند
اثر مدرکات حسی تو
بگراید به روح علویتو
نقش تصویر جمله ادراکات
شودت جمع در صحیفهٔ ذات
خیر و شر هر چه می کنی هم نیز
ثبت گردد در آن کتاب عزیز
خاصه اوصاف راسخ البنیان
که نگردد حک از صحیفهٔ جان
چون ز دنیا بریده شد املت
نقش باشد صحیفهٔ عملت
این زمان منطویست این طومار
نیست مشکوک بر اولی الابصار
مگر آنان که چشم دل دارند
دل فارغ ز آب و گل دارند
چو گشایند پرده های حساب
آشکارا شود رقوم و کتاب
شغل حسی حجاب دیده بود
حس چو رخ تافت، نفس دیده شود
آن زمان فاش هر نهان گردد
حشر آن دم تو را عیان گردد