دارم آزرده دلی، تنگ تر از دیدهٔ میم
شده ام داغ درین دایره چون نقطه جیم
نشد از شش جهتم راه گشادی پیدا
آه از آن زر، که فتد در گره بخل لئیم
دارم از الفت تن شکوه، که نیکو گفتند
روح را صحبت ناجنس عذابی ست الیم
می رود دم به نوا نالهٔ فرخنده مقام
یاد آن روز که بودم به خرابات، مقیم
دلم از صحبت این نکته فروشان خون شد
بی سوادند جهان، نسخه ایام سقیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق ناامیدی و درد شاعر است. او به تنگی دل و دلشکستگی خود اشاره میکند، و اینکه مانند نقطهای در دایرهای بزرگ محصور شده است. او از بیراهی در زندگی و بخل مردم گلایه میکند و به یاد روزهای خوب خود در خرابات میافتد. شاعر همچنین از عذابی که از صحبتهای ناپسند دیگران میکشد سخن میگوید و به نادانی آنان اشاره میکند که باعث رنجش او شده است.整体اً، شعر احساسی از یأس و اندوه عمیق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من دلی آزرده و ناراحت دارم، حالتی مثل میم که در چشمانم بروز کرده است. در این دایره که مانند یک نقطه جیم به نظر میرسد، حس داغی و فشار زیادی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: نتوانستم از شش جهت زندگی خود، راه حلی پیدا کنم. افسوس بر آن ثروت، که در دست شخصی بخیل و بدذات گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: من از دوستیای که دارم ناراحتم، زیرا خوب گفتهاند که صحبت با افرادی که ناپاکند، عذابی سخت است.
هوش مصنوعی: او به یاد روزهایی میرود که در مکانهای خوشگذرانی و شادی زندگی میکرد، و این یادآوری برایش نوعی نوای خوشی محسوب میشود.
هوش مصنوعی: دل من از صحبت کسانی که فقط از نکتههای ظاهری حرف میزنند به بلا افتاده است. این افراد از دنیای واقعی بیخبرند و گویی نسخهای از روزهای بد را در دست دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم
تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم
سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم
از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم
از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من
[...]
آفرین باد بر آن عارض پاکیزه چو سیم
و آن دو زلفینِ سیاه تو بدان شکل دو جیم
از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم
اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم
بینی آن قامتِ چون سرو خرامان در خواب
[...]
ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم
دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم
سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم
نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام
[...]
دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم
پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه
بینظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم
با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان
[...]
علم محترم دولت دین قیم
مستوی قامت باد از تو تا روز قیام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.