گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

ای صاحبی که از اثر رنگ و بوی تو

خون کرشمه، در جگر گلستان کنم

گنجینهٔ ضمیر گشایم به مدح تو

دست و دل نیاز، جواهر فشان کنم

صد گلستان بوسهٔ شرم از لب نیاز

خواهم نثار راه تو ای خرده دان کنم

گر خامه ریزد از کف جود تو رشحه ای

ابر بهار را ز حیا خوی فشان کنم

هر جا حدیث پنجهٔ خصم افکنت شود

از طعنه، نی به ناخن شیر ژیان کنم

از اعتدال طبع تو گر سر کنم سخن

صدگل به دامن تهی مهرگان کنم

نگذاشت جوش رعشه خجلت،کف مرا

تا خامه در ثنای تو، رطب اللّسان کنم

ازگردش زمانه ناساز، شد ضرور

چندی، وداع بزم تو ای قدردان کنم

از صبر، می زند دل مغرور لاف ها

خواهم که خویش را به فراق امتحان کنم

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ناصر بخارایی

کو قاصدی که راز تو با او بیان کنم

جان را مگر به سوی جنابت روان کنم

گه ناله‌ای چو مرغ فرستم به پیش تو

گه اسب را دو اسبه به پیشت روان کنم

کی من به صبح وصل تو یابم مجال قُرب

[...]

اسیری لاهیجی

جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم

از چشمه های چشم جهان خون روان کنم

عهدیست در ازل بتو ما را که تا ابد

برهر چه رای عشق بود من همان کنم

ناصح چه منعم از می و معشوق میکنی

[...]

کلیم

در مطلعی که وصف دهانش بیان کنم

غیر از میان چه قافیه آندهان کنم

چون خودفروش سود زسوا ندیده ایم

گر خاک را بزر بفروشم زیان کنم

خاموشی است ذکر خفی نزد سالکان

[...]

صائب تبریزی

صد خنده واکشم ز تو تا ترک جان کنم

در خون صد بهار روم تا خزان کنم

تیغش ز سخت جانی من کند اگر شود

لوح مزار خویش ز سنگ فسان کنم

رفیق اصفهانی

شب تا به روز بر سر کویت فغان کنم

شاید که از فغان دل تو مهربان کنم

شد داستان غمم به جهان وز شرار عشق

از آنکه داستان به جهانم نهان کنم

یک مشت استخوانم و شادم مگر شبی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه