گنجور

 
حزین لاهیجی

هرکس که نظر باز به آن زلف دوتا شد

درحلقهٔ زنجیر نظر بند بلا شد

هر ذرهٔ خاکیست جدا تشنهٔ خونی

رحم است بران قطره که از بحر جدا شد