گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

پیری به راه حرص نتابد عنان من

تن در نمی دهد به کشاکش کمان من

افسرده دل تر از دیم امّا توان نمود

سیر بهاری از مژهٔ خون فشان من

صرصر چه در خرابی من اضطراب داشت؟

بر شاخ گل نبود گران آشیان من

در ناشنیدن سخن خلق نشئه هاست

گوش گران من شده رطل گران من

آیینه عرض جوهر خود تا به کی دهد؟

چون تیغ از غلاف درآ، دلستان من

باشد بریدن از سگ کوی تو مشکلم

مغز وفاست در قلم استخوان من

غمّاز را چه آگهی از راز من حزین ؟

بر لب نمی رسد نفس ناتوان من

 
 
 
میبدی

اندوه این جهان بسر آید جز آن من

معروف شد بگیتی نام و نشان من‌

جمال‌الدین عبدالرزاق

خون شد زفرقت تو دل مهربان من

بربست رخت از غم هجر تو جان من

خوش میگذشت با تو مرا مدتی بکام

هجری بدین صفت نبد اندرگمان من

بی وصل دلکش تو تبه گشت کار من

[...]

امیرخسرو دهلوی

باز آمد آن که سوخته اوست جان من

خون گشته از جفاش دل ناتوان من

هر چند بینمش، هوسم بیش می شود

روزی در این هوس رود البته جان من

آنجا طلب مرا که بود گرد توسنش

[...]

حسین خوارزمی

ای فاش کرده عشق تو راز نهان من

بالای تو بلای دل ناتوان من

لعل حیات بخش تو آب حیات دل

یاقوت آبدار تو قوت روان من

ماه ملک صفاتی و حور فرشته خوی

[...]

خیالی بخارایی

ای مهر تو انیس دل ناتوان من

ذکر لب و دهان تو ورد زبان من

تا نام تو شنید و نشان تویافت دل

دیگر اثر نیافت ز نام و نشان من

از لوح خاطرم نرود نقش مهر تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه