پیری به راه حرص نتابد عنان من
تن در نمی دهد به کشاکش کمان من
افسرده دل تر از دیم امّا توان نمود
سیر بهاری از مژهٔ خون فشان من
صرصر چه در خرابی من اضطراب داشت؟
بر شاخ گل نبود گران آشیان من
در ناشنیدن سخن خلق نشئه هاست
گوش گران من شده رطل گران من
آیینه عرض جوهر خود تا به کی دهد؟
چون تیغ از غلاف درآ، دلستان من
باشد بریدن از سگ کوی تو مشکلم
مغز وفاست در قلم استخوان من
غمّاز را چه آگهی از راز من حزین ؟
بر لب نمی رسد نفس ناتوان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و نگرانیهای شاعر درباره پیری و ناتوانی میپردازد. شاعر از احساسات افسردگی و اضطراب ناشی از پیری و ناتوانی سخن میگوید، و در عین حال تلاش میکند تا خود را حفظ کند. او به رابطهی خود با دیگران و عدم درک احساساتش توسط آنها اشاره میکند و از عدم توانایی در بیان مشکلاتش به دیگران شکایت میکند. در نهایت، شاعر از محدودیتهایی که عشق و وفاداری برایش به وجود آوردهاند، سخن میگوید و حس تنهایی و ناامیدی خود را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: سن و سال نمیتوانند مرا از ادامه دادن به آرزوهایم بازدارند، چرا که بدنم تسلیم فشارها و چالشها نمیشود.
هوش مصنوعی: دل من بسیار غمگین و بیحال است، اما با این حال میتوانم زیبایی بهار را از چشمان پر اشکم نشان دهم.
هوش مصنوعی: بیدلیل نیست که طوفان و باد بیرحم در خرابی و ویرانی من نگران و مضطرب بود، چرا که در میان گلها و زیباییها، خانهام به دلایلی سنگین و نامطلوب نبود.
هوش مصنوعی: وقتی که سخن مردم را نمیشنوم، دلی پر از شور و شوق دارم، اما گوش من سنگین و پر وزن شده است.
هوش مصنوعی: آیینه تا چه زمانی میتواند جوهر و ذات خود را نمایش دهد؟ مانند اینکه شمشیر از نیام بیرون آید، ای محبوب من.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از مسیر تو جدا شوم، برایم سخت است، چون وفاداریام به تو در وجودم عمیق است.
هوش مصنوعی: غمزا یا فردی که رازها را فاش میکند، چه چیزی از اندوه و راز درونی من میداند؟ نمیتوانم به راحتی صحبت کنم و نفس ناتوانم به لبهایم نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندوه این جهان بسر آید جز آن من
معروف شد بگیتی نام و نشان من
خون شد زفرقت تو دل مهربان من
بربست رخت از غم هجر تو جان من
خوش میگذشت با تو مرا مدتی بکام
هجری بدین صفت نبد اندرگمان من
بی وصل دلکش تو تبه گشت کار من
[...]
باز آمد آن که سوخته اوست جان من
خون گشته از جفاش دل ناتوان من
هر چند بینمش، هوسم بیش می شود
روزی در این هوس رود البته جان من
آنجا طلب مرا که بود گرد توسنش
[...]
ای فاش کرده عشق تو راز نهان من
بالای تو بلای دل ناتوان من
لعل حیات بخش تو آب حیات دل
یاقوت آبدار تو قوت روان من
ماه ملک صفاتی و حور فرشته خوی
[...]
ای مهر تو انیس دل ناتوان من
ذکر لب و دهان تو ورد زبان من
تا نام تو شنید و نشان تویافت دل
دیگر اثر نیافت ز نام و نشان من
از لوح خاطرم نرود نقش مهر تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.