گنجور

 
حسین خوارزمی

ای فاش کرده عشق تو راز نهان من

بالای تو بلای دل ناتوان من

لعل حیات بخش تو آب حیات دل

یاقوت آبدار تو قوت روان من

ماه ملک صفاتی و حور فرشته خوی

آسایش روانی و آرام جان من

محبوب دلپذیری و معشوق ناگزیر

محصول عمر و مایه بخت جوان من

طوطی حدیث و قند لبی و شکر دهن

وز شکرت ستانده حلاوت زبان من

بس فارغی و بیخبر از حال من مگر

آگه نئی ز ناله و آه و فغان من

بادا نشان درد تو بر لوح دل اگر

بر نامه وجود بماند نشان من

دانی حسین جان تو کی میرسد بلب

آندم که میرسد بدهانت دهان من