بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تاب کن
در دامن نسیم صبا مشک ناب کن
تنها ز باده، رنج خمارت نمیرود
یک جرعه خون گرم مرا در شراب کن
مطرب کفت ز دامن مطلب جدا مباد
دستی به تار طرّهٔ چنگ و رباب کن
زان پیشتر که گردش دوران کند خراب
ساقی مرا به یک دو سه ساغر خراب کن
گر بگذرد تو را نفسی در هوای دوست
ای دل ز عمر خویش همان را حساب کن
نقشت اگر درست نشیند درین بساط
آن را خیال جلوه نقش برآب کن
خواهی اگر گشاد دل کار بستگان
اول گرهگشایی بند نقاب کن
زاهد غرور تقویت از سر نمیرود
مغزت ز می تهیست، کدوی شراب کن
پا را بکش به دامن آزادگی حزین
این گوشه را ز هر دو جهان انتخاب کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق میخواهد که زلفش را باز کند و زیبایی خود را به نمایش بگذارد. او به نیکی از نسیم صبا سخن میگوید و به خاطر عشق و شوق، به ساقی میگوید که جرعهای از شراب را به او بدهد. همچنین، شاعر از مطرب میخواهد که موسیقی را قطع نکند و در پی لذت و شادی است. او تأکید میکند که زندگی کوتاه است و باید از آن نهایت استفاده را برد، لذا میخواهد که بیپروا به جشن و سرور بپردازد. شاعر به زاهدان هشدار میدهد که غرور آنان موجب غفلت از حقیقت میشود و در پایان، از آزادی و انتخاب خوشبختی در زندگی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: موهایت را باز کن و به شکلی زیبا آن را در دامن نسیم صبا بپیچان. عطر خوشبوی مشک را در فضا پراکنده کن.
هوش مصنوعی: تنها با نوشیدن شراب نمیتوان رنج و درد تو را کم کرد، یک جرعه از خون گرم من را در شراب بریز تا اثر بیشتری داشته باشد.
هوش مصنوعی: خواننده گفت: نگو که این جا دامن از موضوع جداست، بلکه باید دستی به ساز و تار و چنگ و رباب بزنید و به نغمهسرایی ادامه دهید.
هوش مصنوعی: قبل از این که زمان به بدبختی بیفتد، ای ساقی، با یک یا دو جام مرا مست کن.
هوش مصنوعی: اگر در زندگیات حتی یک لحظه در اندیشه معشوق باشی، آن لحظه را از تمام عمرت بهتر بدان.
هوش مصنوعی: اگر تصویر تو به درستی در این صحنه قرار بگیرد، آن را به گونهای تجسم کن که گویی بر روی آب نقش بسته است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلها را شاد کنی و مشکلات مردم را حل کنی، نخست باید مشکل خودت را برطرف کنی و نواقص درونیت را اصلاح کنی.
هوش مصنوعی: زاهد، هرگز از احساس برتری و خودپسندیات کم نمیشود. زیرا ذهنت از حقیقت تهی است، پس بهتر است خود را با شراب پر کنی و از این کدوی سرشار لذت ببری.
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده که در دامن آزادی بمانیو در این گوشه از دنیا، تنها به همین لحظه و حس خوب آن توجه کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن
برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن
خورشید را ز برج صراحی طلوع ده
وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن
خاتون بکر مهوش آتش لباس را
[...]
هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
ساکن روا مدار تن سایه خسب را
جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن
تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود
[...]
گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن
یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شیشههای دیدهٔ ما پرگلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
[...]
ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن
باب الفتوح میکده را فتح باب کن
در وجه باده خرقه پشمین ما ببر
مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن
بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست
[...]
ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن
بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن
ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح
خاطر منور از می چون آفتاب کن
گر بایدت شراب، بیا خون من بخور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.