گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

بگشای زلف و طرهٔ سنبل به تاب کن

در دامن نسیم صبا مشک ناب کن

تنها ز باده، رنج خمارت نمی‌رود

یک جرعه خون گرم مرا در شراب کن

مطرب کفت ز دامن مطلب جدا مباد

دستی به تار طرّهٔ چنگ و رباب کن

زان پیشتر که گردش دوران کند خراب

ساقی مرا به یک دو سه ساغر خراب کن

گر بگذرد تو را نفسی در هوای دوست

ای دل ز عمر خویش همان را حساب کن

نقشت اگر درست نشیند درین بساط

آن را خیال جلوه نقش برآب کن

خواهی اگر گشاد دل کار بستگان

اول گره‌گشایی بند نقاب کن

زاهد غرور تقویت از سر نمی‌رود

مغزت ز می تهیست، کدوی شراب کن

پا را بکش به دامن آزادگی حزین

این گوشه را ز هر دو جهان انتخاب کن

 
 
 
خواجوی کرمانی

وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن

برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن

خورشید را ز برج صراحی طلوع ده

وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن

خاتون بکر مهوش آتش لباس را

[...]

سیف فرغانی

هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن

برخیز و عزم آن در میمون جناب کن

ساکن روا مدار تن سایه خسب را

جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن

تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود

[...]

حافظ

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن

یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را

چون شیشه‌های دیدهٔ ما پرگلاب کن

ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
نسیمی

ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن

باب الفتوح میکده را فتح باب کن

در وجه باده خرقه پشمین ما ببر

مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن

بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست

[...]

حیدر شیرازی

ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن

بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن

ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح

خاطر منور از می چون آفتاب کن

گر بایدت شراب، بیا خون من بخور

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه