از اشک لاله رنگ گلی در کنار کن
شاخ خزان رسیدهٔ خود را بهار کن
مگذار رزق خاک شود مشت خون من
ای شوخ سرگران، کف پایی نگار کن
از ساغر کرام نصیبی ست خاک را
ته جرعه ای به کار من خاکسار کن
ازکار دل به عشق گره باز می شود
این دانهٔ سپند به آتش نثار کن
بی طاقتی کمال دهد کار عشق را
اوّل به غمزه غارت صبر و قرار کن
دیوانه را ز بند، شکوه دگر بود
دل را اسیر سلسله ی تابدار کن
همچون سبو به جرعه، می ام در گلو مریز
میخانه را به کام من میگسار کن
خالی کفت ز دامن مطلب حزین چراست؟
دستی چو شانه، در شکن زلف یارکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و عشق میپردازد و با زبان شاعرانه به مضامینی چون عشق، غم، و زیبایی طبیعت اشاره دارد. شاعر از "اشک لاله" و "رنگ گلی" صحبت میکند و از محبوب خود میخواهد که زیباییش را نمایان کند. او بر اهمیت عشق تأکید میکند و به این نکته اشاره دارد که عشق میتواند همه چیز را تغییر دهد و به کمال برساند. همچنین، شاعر به حالت دیوانگی و وابستگی به محبوب میپردازد و از او میخواهد که در میخانه با یکدیگر لحظاتی را سپری کنند. در نهایت، شعر با اشاره به تنهایی و نیاز به یار پایان مییابد.
هوش مصنوعی: از اشک لاله، رنگی همچون گل بساز و شاخ و برگ خشک و خزانزدهات را بهار و رونق ببخش.
هوش مصنوعی: مگذار که خون من به هدر رود، ای معشوقه بازیگوش، با ناز و کرشمهات دل مرا شاد کن.
هوش مصنوعی: از ظرف کمال، نصیبی به من خاکی بده و قطرهای از آن را برای کارهای من استفاده کن.
هوش مصنوعی: با عشق، مشکلات قلبی حل میشوند. این دانه معطر را به آتش قربانی کن.
هوش مصنوعی: بیتابی انسان در عشق باعث میشود که او حالتهای ویژهای را تجربه کند. این بیتابی ابتدا با نگاه معشوق و اشارهای از او، صبر و آرامش عاشق را به طور کامل از او میگیرد.
هوش مصنوعی: شخصی که دیوانه است، از بند و زنجیر نوعی دیگر از ناراحتی و شکایت دارد و دل او باید به گونهای آزاد شود که در زنجیری زیبا و جذاب قرار گیرد.
هوش مصنوعی: مانند سبویی که جرعهای از شراب در گلو دارد، از میخانه نمیچکد، پس مرا با شهد محبت سرشار کن و به کامم بیاور.
هوش مصنوعی: چرا از دامن غم و اندوه خالی شدهای؟ همچون دستانی که به آرامی در موهای یار میلولند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تیغ شاه موسم کارست کار کن
وز خون کنار خاک چو دریا کنار کن
چون نام شهریار کن ایام شهریار
یک سر زمانه بر اثر شهریار کن
از بهر عون و نصرت دین حیدرست شاه
[...]
جانا ، طریق مهر و وفا اختیار کن
با ما بکوی مهر و وفا روزگار کن
بی تو ز اسب شادی و رامش پیاده ایم
ما را بر اسب شادی و رامش سوار کن
ای بی قرار کرده دل من چو ذلف خویش
[...]
چون باد، خیز و آتش پیگار برافروز
چون ابر، و روز ظفر بی غبار کن
وقت بهار نو صفت نو بهار کن
خانه ز گل چو بتکده قندهار کن
پی بانگار خوش طرب اندر بهار نه
می با نگار خوش طرب اندر بهار کن
مرغ هزار بانگ برآرد به شاخ گل
[...]
وصلست و هجر، آنچه بهست اختیار کن
دانی که وقت می گذرد عزم کار کن
اول چو چرخ گرد زمین و زمان برآی
وآنگه چو قطب گرد خود آخر مدار کن
گیتی شکارگاه سعادت نهاده اند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.