گنجور

 
حزین لاهیجی

بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم

ز داغ عشق به دل طرح لاله زار کشم

بسی کشیدم از آسودگی خمار بس است

سری به آن مژه های جگر فشارکشم

ز کوی عشق توان خاک تا به لب مالید

چه منت ازکرم خلق روزگارکشم؟

به یس تن ندهد اشتیاق روزافزون

اگر به راه تو تا حشر انتظارکشم

ز دیده ای که پر از خون حسرت است حزین

پیاله بر رخ آن آتشین عذار کشم